۱۰ مزیت برای استفاده از مشاور کسب و کار

۱۰ مزیت برای استفاده از مشاور کسب و کار

به گزارش آژانس کسب و کار، استفاده از یک مشاور کسب و کار برای بسیاری از صاحبان کسب و کار بسیار راهگشا خواهد بود چراکه مشاوران کسب و کار متعهد خود را شریک و دلسوز کسب و کارتان می‌دانند و از هیچ تلاشی برای موفقیت شما دریغ نخواهند کرد. در این پست به بیان نظرات ۱۰ کارشناس حوزه کسب و کار می‌پردازیم؛

۱. مشاور کسب و کار اطمینان حاصل می‌کند که در مسیر درستی قدم برمی‌دارید: دوگ بند – ممکن است با سرعت خوبی کسب و کارتان را پیش می‌برید اما مشاور کسب و کار اطمینان پیدا می‌کند که آیا در مسیر درستی قرار دارید یا خیر. حتی کوچک‌ترین تغییری در قطب نمای کسب و کارتان می‌تواند در بلندمدت تفاوت زیادی درنتیجه کسب و کارتان ایجاد کند.

۲. مشاور کسب و کار، فرد بی‌طرفی است: بریتانی هداک – مشاوران کسب و کار دارایی ارزشمندی برای شرکای تجاری به شمار می‌آیند؛ زیرا آن‌ها اشخاص ثالث و بی‌طرفی هستند که می‌توانند در فرونشاندن اختلافات به شما کمک کنند. همچنین برخی از این مشاوران عالی می‌توانند به‌خوبی سبک‌های ارتباطی گوناگون و نقاط ضعف و قدرت مدیران را شناسایی کرده و به آن‌ها در ارتباطی بهتر با یکدیگر کمک کنند.

۳. آن‌ها چیزهای زیادی در مورد خودتان به شما می‌آموزند: داگلاس هاچینگر – ما به‌عنوان یک انسان می‌توانیم هر چیزی را به خودمان تلقین کنیم. یک مشاور کسب و کار خوب به شما کمک می‌کند تا تمام باورهای اشتباهی را که در مورد خودتان دارید کنار بگذارید و خود را بهتر بشناسید. این باورها شامل نقاط ضعف و قدرتتان و همچنین نحوه تعامل با دیگر اعضای تیمتان می‌شود. من واقعاً از نظرات صادقانه مشاوران کسب و کارم بهره‌مند شده‌ام.

۴. آن‌ها دیدگاهی عقلانی به شما ارائه می‌کنند: ویک پنال – همه ما ازلحاظ احساسی به ایده‌ها و کارمان وابستگی داریم. معمولاً این موضوع، موضوع خوبی است که به ما انگیزه می‌بخشد؛ اما اگر خیلی به این ایده‌ها و کارها وابستگی پیدا کنیم، دیگر به‌سختی خواهیم توانست تصمیمات درستی بگیریم. یک مشاور کسب و کار می‌تواند در مورد دغدغه‌های روزمره و احساسی کسب و کار، توصیه‌های بی‌غرض و پخته‌ای برای شما داشته باشد. مجبور نیستید که آن توصیه‌ها را همیشه به کار بگیرید اما حداقل ذهنیت درستی در مورد مشکلاتتان پیدا خواهید کرد.

۵. آن‌ها قبلاً در موقعیتی شبیه موقعیت شما بوده‌اند: تراویس اسمیت – زمانی که می‌خواهید مشاور کسب و کاری را استخدام کنید، مطمئن شوید که او تجربه بیشتری نسبت به خودتان درزمینهٔ موردنیازتان دارد. به‌عنوان‌مثال، اگر با بخش فروش کسب و کارتان مشکل دارید، مشاوری را استخدام نکنید که حوزه کارش بخش عملکرد فرآیندهاست. اگر مشاور خوبی داشته باشید، می‌توانید از تجربیات خوب او استفاده کنید تا اشتباهات گذشته او را تکرار نکرده و مسیر کوتاه‌تری برای کسب موفقیت پیش روی خود داشته باشید.

۶. مشاور کسب و کار، نقاط ضعف و قدرتتان را به شما می‌نمایاند: زاک بیندر – یک مشاور کسب و کار خیلی صریح و شفاف نکات و مشکلاتی را که شما یا شریک تجاری‌تان با آن درگیر هستید بازگو می‌کند. به‌این‌ترتیب شما نظرات صادقانه‌ای در مورد توانایی‌های یکدیگر به دست می‌آورید و متوجه می‌شوید که هرکدامتان باید کدام بخش از کسب و کار را در دست بگیرید.

۷. مشاور کسب و کار به شما اعتمادبه‌نفس می‌بخشد: آنتونی پزوتی – بیشتر مردم تا زمانی که شخص باتجربه‌ای آن‌ها را از محدوده آسایششان بیرون نکشد، نمی‌دانند که چه قابلیت‌هایی دارند. یک مشاور کسب و کار خوب می‌تواند علاوه بر راهنمایی‌ها و پشتیبانی در طول مسیر، اعتمادبه‌نفس موردنیازتان را به شما ببخشد تا اهداف بلندپروازانه تری داشته باشید.

۸. مشاور کسب و کار تمرکزش را روی مسائل کاری شما می‌گذارد: آدام استیل – سرمایه‌گذاران، شرکا و کارمندانتان می‌خواهند که شما به موفقیت برسید اما اهداف و مسائل خاص خودشان را دارند و به شما فشار می‌آورند تا موفق شوید و موفقیت آن‌ها را نیز تضمین کنید اما یک مشاور کسب و کار، شما را به‌عنوان یک مراجعه‌کننده می‌بیند و بهترین‌ها را برایتان می‌خواهد. توصیه‌های پرتجربه آن‌ها و دیدگاه‌هایشان در راستای نیازهای شخصی شماست نه کس دیگر.

۹. مشاور کسب و کار به شما کمک می‌کند تا اهداف بلندمدت خود را در نظر بگیرید: اندی ایستر – بزرگ‌ترین مزیت داشتن یک مشاور کسب و کار، مشاوره و راهنمایی‌های مداوم است که به شما اجازه می‌دهد از مسائل و دغدغه‌های روزمره دور شوید و به اهداف بلندمدت خود بیندیشید. کار کردن با مشاور کسب و کار، چشم‌هایتان را باز می‌کند و به شما اجازه می‌دهد تا تمرکز و انرژی خود را روی مسائلی بگذارید که بیشترین سود را برایتان دارند.

۱۰. مشاور کسب و کار شما را مسئولیت‌پذیر نگه می‌دارد: دیزی جینگ – زمانی که با یک مشاور کار می‌کنم، مجبور می‌شوم با چیزهایی روبرو شوم که از آن‌ها می‌ترسم. به‌عنوان‌مثال مشاور کسب و کارم مرا مجبور کرد تا با برخی کارمندان که مدت‌ها بود با آن‌ها مشکل داشتم، گفتگویی جدی داشته باشم. او مسئولیت‌پذیری مرا دوچندان می‌کند و اگر دستورالعمل‌های او را دنبال نکنم، عذاب وجدان می‌گیرم.

انتهای مطلب/

راهکارهای مدیریت توسعه‌ کسب و کار

راهکارهای مدیریت توسعه‌ کسب و کار

کسب و کارها نیازمند اتخاذ تدابیر و اصول متمایزی در راهبری کسب و کار خود هستند تا بتوانند قدرت رقابتی خود را در بازارهای موجود در دهکده جهانی حفظ کنند؛ این نیاز برای کسب و کارهای نوپا و مبتنی بر ایده بیش‌ازپیش احساس می‌شود. در دنیای امروزی روند توسعه‌ کسب و کار دائماً در حال تغییر است و شاهد این هستیم که شرکت‌ها در رابطه با رشد و موفقیتشان به طرز قابل‌توجهی متحول شده‌اند و همیشه راه‌های جدیدی می‌یابند تا از ابزار و فناوری‌های موجود بیشترین بهره را ببرند. در ادامه هفت نفر از انجمن توسعه‌ کسب و کار فوربز (Forbes)، روندها و رویکردهای مختلفی را بررسی می‌کنند که همه‌ مدیران توسعه‌ کسب و کار باید آن‌ها را دنبال کرده تا از موفقیت کار پرمخاطره‌شان مطمئن شوند؛

تعامل با مشتری به‌طور متناسب و واقعی: جین‌کیم از شرکت CircleCI: در حال حاضر بازارها به‌قدری پرهیاهو هستند که متمایز کردن محصولتان از سایر محصولات کار بسیار دشواری‌ است چه برسد به رقابت با دیگران؛ هنوز توسعه‌ کسب و کار سفارشی و بازاریابی مبتنی بر مشتری کارهایی کلیدی هستند اما تعامل با مشتریان بالقوه باید متناسب، به‌موقع و واقعی باشد تا به نتیجه برسد.

۲. تجربه شخصی: لیزا باکس از شرکت WP Engine: هر کسب و کاری منحصربه‌فرد است و نیازهای ویژه‌ خودش را دارد؛ اولویت‌ها و تجارب شخصی تا حد زیادی روی نحوه‌ شکل‌گیری روابط ما در آینده تأثیر می‌گذارد.

۳. حضور برنامه‌ریزی‌شده در شبکه‌های مجازی: کالین مک‌اینتوش از شرکت Revolar: ممکن است در سال ۲۰۱۷ این مسئله بدیهی به نظر برسد اما هنوز بسیاری از برندها نمی‌دانند چه طور باید حضورشان را در شبکه‌های مجازی مدیریت کنند؛ یکی از نمونه‌های بارز این مسئله، آن است که بیشتر شرکت‌ها به‌شدت روی توییتر تمرکز دارند (تقریباً ۲۰۰ میلیون بازدید روزانه و حدود ۶۳۰ میلیون بازدید از صفحات) اما ممکن است اصلاً ردیت (Reddit) را نشناسند (حدود ۱۹۰ میلیون بازدید روزانه و تقریباً دو میلیون بازدید از صفحات)

یکپارچه‌سازی یا ادغام با شرکای استراتژیک: برندون لیتل از شرکت Leadpages: اگر از زاویه نرم‌افزار SaaS به این مسئله بپردازیم، باید گفت اگر هنوز به ادغام فکر نکرده‌اید باید بدانید تبدیل کردن ادغام به یکی از اولین اولویت‌هایتان، جهت آمادگی شرکت شما برای سال پیش رو و در آینده یکی از اقدامات ضروری خواهد بود؛ ادغام با شرکای استراتژیک نه‌تنها راه شما را برای نوآوری محصول باز می‌کند بلکه فرصت‌هایی برای توسعه‌ بازار، گسترش و دسترسی ایجاد کرده و آن‌ها را بهبود می‌بخشد.

ادغام به‌عنوان استراتژی جذب مشتری: کدی جونز از شرکت Zapier: اگر در صنعت نرم‌افزار مشغول به کار هستید، باید ارزش ادغام را به‌عنوان یک استراتژی جذب مشتری دوباره ارزیابی کنید؛ کسب و کارهای متعددی زمان و انرژی قابل توجهی را صرف ایجاد همکاری برای ادغام با شرکت‌های دیگر می‌کنند که نهایتاً با شکست مواجه می‌شوند.

افزایش اکتساب یا خرید شرکت‌های دیگر: بی‌جی کیتو از شرکت Digital Surgeons: آنچه قبلاً نتیجه داده است، سال آینده، ماه بعد یا حتی هفته‌ دیگر نتیجه نمی‌دهد؛ در بازاری با این شدت تغییر، اگر شرکتی از وضعیت خود خرسند باشد، کارش به انتها می‌رسد؛ توسعه‌ روندهای اکتساب، به شرکت‌هایی که قبلاً حیطه‌ محدودی داشتند کمک می‌کند تا بتوانند طیف گسترده‌تری از خدمات را ارائه دهند. در آینده، اگر بخواهید پشت میز بنشینید به کاری بیش از گردگیری کاغذهای یادداشت قدیمی Rolodex نیاز دارید.

سطح بالاتری از بلوغ: اندرو بارنت از شرکت Verodin: عصر طلایی امنیت سایبری رو به پایان است؛ در حال ورود به دوره‌ای هستیم که به سطح بالاتری از بلوغ نیاز است و افراد بیشتری مجبور می‌شوند لباس‌های غیررسمی‌شان را با کت‌وشلوار عوض کنند؛ توسعه‌دهندگان کسب و کار این مسئله را پیش می‌برند چون از ما انتظار می‌رود سرمایه‌گذاران، شرکا و مشتریانی را جذب و حفظ کنیم که از نحوه‌ انجام کسب و کار توقع به خصوصی دارند. وقت آن رسیده که بزرگ شویم.

انتهای مطلب/

کارایی کارکنان فروش

کارایی کارکنان فروش

شما و هریک از کارکنانتان تا چه حد کارایی دارید؟ آیا تفاوت بین کارآمد و کافی را میدانید؟ قطعاً می‌دانید و باید آن را به کارکنان خود نشان دهید و تأکید کنید که همواره به آن عمل کنند! این امر یکی از اقدامات اولیه لازم در مدیریت به‌موقع در دسته‌بندی تقدم‌های اضطراری و مهم و نیز تعیین آن‌هاست. تفاوت در بین دو حداکثر وجود دارد که ریشه آن‌ها در قدمت گم‌شده است. آن‌ها عبارت‌اند از: کار درست را انجام دهید… و… کار را درست انجام دهید. کفایت شمارا این مسئله تعیین می‌کند که چگونه و به چه خوبی هر وظیفه‌ای را که به عهده می‌گیرید انجام می‌دهید؛ اما به‌عنوان مدیر لازم است هرروز چندین وظیفه مختلف را به عهده بگیرید؛ بنابراین برای مدیر کارآمد بودن مجبورید نه‌تنها تک‌تک وظایف را به نحوی کارآمد انجام دهید بلکه ابتدا باید تضمین کنید که ازنظر اهمیت، فوریت و تقدم روی وظیفه‌ی درستی کار می‌کنید.

بنابراین اول برای اینکه واقعاً کارآمد باشید کار درست را انجام دهید. با انتخاب کار درست، سپس کار را درست انجام دهید یعنی به نحوی کارآمد. اطمینان حاصل کنید که کارکنان شما روش مشابه را اتخاذ می‌کنند در غیر این صورت نتایج کار شما از بین خواهد رفت. برای مثال ممکن است متوجه شوید که برخی از کارکنان شما از نوشتن گزارش‌های حجیم لذت می‌برند. بدون تردید گزارش‌های بسیاری خوبی را تهیه می‌کنند. حال سؤال این است که آیا آن‌ها بخش اعظمی از وقت باارزش خود را برای انجام این وظیفه اختصاص می‌دهند که به قیمت پیگیری و «فروش» تمام اوقات مجبور هستید نسبت به تخصیص نیروی فروش خود، راهنمایی و به‌کارگیری، نظارت و اصلاح آنان، در صورت لزوم، تصمیم‌گیری نمایید.

این شغل شماست، مهم نیست که شما در سلسله‌مراتب چند مرحله بالاتر قرار دارید و مهم نیست که چند رده از مدیریت را می‌توانید مأمور این امر نمایید. باید بدانید که افراد تحت مدیریت شما مشغول چه‌کاری هستند. افسوس که کلیشه قدیمی هنوز همراه ماست و به‌طوری معکوس بسیاری از نتایج فروش را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آن کلیشه پاسخ به این سؤال است، «چرا وارد کار فروش شدید؟» جواب، «سفر کردن به نقاط مختلف و ملاقات با مردم را دوست دارم». ممکن است کاملاً حقیقت داشته باشد، اما احتمال دارد که کیلومترهای زیادی سفر کنیم، افراد زیادی را ملاقات نماییم و فروش بسیار کمی کنیم. این واگذاری غلط وقت و تلاش از خطاهای مدیر رده‌بالاست نه خطای شخص فروشنده.

انتهای مطلب/

پیدا کردن مشتری جدید

پیدا کردن مشتری جدید

پیداکردن مشتری جدید یا Prospecting به معنی مجموعه فعالیت‌هایی است در جهت جمع‌آوری فهرست اسامی افراد یا شرکت‌هایی که درصدد خرید محصول یا خدمات خاصی هستند.

سرنخ فروش یا Sales lead فهرست اسامی افراد یا شرکت‌هایی است که بعضی مشخصات موردنیاز برای متقاضی بدون یک کالا یا خدمت را دارا هستند.

فروشنده موفق همیشه به تعداد کافی Sales lead در اختیار دارد و می‌تواند با برنامه‌ریزی دقیق کاری و مدیریت مؤثر زمان، فهرست سرنخ‌های فروش را موردبررسی قرار داده و مشتریان واقعی جدیدی را مشخص نماید.

کسب اطمینان از صلاحیت مشتری یا Qualifying عبارت است از اتخاذ تصمیم در موارد ذیل:
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) نیاز به کالا یا خدمات ما دارد یا خیر.
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) امکان پرداخت بهای کالا یا خدمت ما را دارد یا خیر.
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) دارای اختیار کافی جهت خرید کالا یا خدمت ما می‌باشد یا خیر.

ازجمله وظایف اصلی مدیر فروش پاسخ دادن به سؤال‌های زیر است:
۱- شرکت می‌خواهد که فروشندگان وقت خود را چگونه بگذرانند؟
– کاستن از کارهای اداری و کاغذبازی‌ها
– مدیریت مؤثر وقت (به‌عنوان تنها دارایی و ثروت فروشنده‌ها)
– مدیریت مؤثر منطقه یا محصولی که مسئول آن هستند
۲- آیا می‌توان سیستمی طراحی نمود که با هزینه کم سرنخ فروش مناسب در اختیار فروشندگان قرار دهیم یا اینکه این کار را به عهده خود فروشندگان بگذاریم؟

راه‌هایی که فروشنده خود می‌تواند با استفاده از آن‌ها سرنخ‌های فروش مناسبی جمع‌آوری نماید:
۱- Endless chain از طریق مشتریان فعلی
۲- Center of influence استفاده از افراد بانفوذ
۳- Networking ایجاد شبکه ارتباطی وسیع

راه‌هایی که شرکت می‌تواند با استفاده از آن‌ها رأساً سرنخ‌های فروش مناسب را به دست آورد:
۱- Direct mail شامل نامه، کارت، تبلیغات، معرفی شماره تلفن برای تماس مجانی
۲- Media advertising به‌صورت خاص یا عام منتشر می‌شوند
۳- Telemarketing استفاده از تلفن در بازاریابی یا مارکتینگ (فروشنده‌ها نیز می‌توانند خودشان رأساً از این روش استفاده کنند)
۴- Trade shows شرکت در نمایشگاه‌های صنعتی و بازرگانی
انتهای مطلب/.

استراتژی اقیانوس آبی

استراتژی اقیانوس آبی

در سال ۲۰۰۵ کتابی تحت عنوان استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy) که حاصل کار بیست ساله پروفسور چان کیم و پروفسور رنه مابورنیا بود، منتشر شد و در کمتر از یک سال میلیونها نسخه از آن به چهل و یک زبان دنیا ترجمه و فروخته شد. استراتژی اقیانوس آبی نتیجه دو دهه تحقیق و مطالعه بر روی بیش از ۱۵۰ حرکت استراتژیک دنیا در بیش از ۳۰ صنعت متفاوت در طی ۱۰۰ سال گذشته است، این رویکرد بکارگیری پیروی هم زمان از دو نوع استراتژی تمایز و استراتژی کاهش هزینه می باشد. در عین حال مجموعه ای از متدولوژِ‌ها و ابزارهای مدیریتی برای ایجاد یک فضای بازار جدید و بی رقیب را در اختیار سازمان‌ها قرار می دهد.

پارادایم رقابت در فضای کسب و کار، بر ذهن بسیاری از مدیران امروز جهان سیطره دارد، مدیران تنها راه پیروزی و موفقیت سازمان خود را در پیشی گرفتن از رقبا و گرفتن سهم بیشتر از بازار تقاضای موجود می دانند. آزاد شدن ذهن مدیران از این پارادایم نیازمند دیگر گونه نگریستن به مفهوم استراتژی است.

نویسندگان کتاب استراتژی اقیانوس آبی معتقد هستند که تنها راه پیروزی در رقابت توقف تلاش برای پیروزی در رقابت است و به جای ورود به رقابت خونین در اقیانوس سرخ باید وارد فضای بازار نامحدود اقیانوس‌های آبی شد و دست به خلق تقاضا زد. بازاری که در آن هنوز قواعد بازی مشخص نشده است و فرصتی برای رشد بسیار سودآور وجود دارد. در یک کلام به جای گرفتن سهم بیشتر از کیک باید به دنبال بزرگتر کردن کیک بود.

در ادبیات راهبرد و در مبحث دیدگاه مبتنی بر منابع، همین نگاه را با لغات و اصطلاحات دیگری مشاهده می کنیم. اما آنچه این کتاب را ارزشمند می سازد ارائه چارچوب‌های عملی و تحلیلی، علی‌الخصوص برای تدوین راهبرد برای محیط‌های متلاطم نظیر ایران است.

چان‌کیم و رنه موبورنه، نویسندگان این کتاب انقلابی در عرصه‌ی مدیریت و استراتژی سازمان، رویکردی بدیع را در عرصه‌ی کسب‌وکار مطرح می‌نمایند. آن ها با انتقاد از الگوی حاکم در عرصه‌ی تفکر استراتژیک که مبتنی بر حضور در مهلکه‌ی رقابت، مواجه مستقیم و جاری شدن خون و نهایتاً شکل گیری اقیانوس قرمز (اقیانوسی از خون) است، فلسفه جدید و نوآورانه‌ای را پیشنهاد می‌نمایند که بر مبنای آن، کسب‌وکار در شرایطی مسالمت آمیز، به دور از رقابت‌های خونین و در پهنه‌ی اقیانوس آبی صورت می‌گیرد. از آن‌جا که این کتاب بسیاری از مفروضات تفکر غالب در عرصه‌ی کسب‌وکار را به چالش می‌گیرد، مطالعه‌ی آن می‌تواند افق‌های جدیدی را پیش روی رهبران، مدیران و استراتژیست‌های سازمان قراردهد. درس‌های مدیریتی بیشتر استراتژی های سازمان‌ها برگرفته از مدل‌های نظامی است که مبتنی بر مقابله و مواجه است. وقتی کسب‌وکارها درگیر رویارویی مستقیم می‌شوند، صحنه‌ی مبارزه شلوغ می‌شود و همه‌ی طرف‌های درگیر با کاهش سهم بازار، کاهش رشد و افت سود مواجه می‌شوند. کسب‌وکارهایی نظیر تلفن‌همراه و بیوتکنولوژی، سی‌سال پیش اساساً وجود نداشتند و این موارد مصادیقی بارز از اقیانوس آبی محسوب می‌شوند.

هدف استراتژی اقیانوس آبی، ایجاد کسب‌وکار در عرصه‌ای است که قبلاً وجود نداشته و از این طریق پهنه‌ای آرام و بی‌تلاطم را پیش‌روی ایجاد کنندگان کسب‌وکار نو می‌گذارد. برای تشخیص چنین عرصه‌هایی، دیدبانی کلان، امری ضروری است و از این‌رو است که یک سازمان هرگز نباید دیدبانی خود را برون‌سپاری کند. صنایع فعال در اقیانوس آبی نسبت به صنایعی که در آن‌ها رقبا با یکدیگر مواجه مستقیم دارند، سودآورتر هستند.

با استفاده از استراتژی اقیانوس آبی، به مشتریان خود “ارزش نوآورانه” ارائه کنید. این ارزش نوآورانه چیزی جز محصول پیشرفته همراه با صرفه‌ی اقتصادی برای مشتری نیست. همیشه جلیقه‌ی نجات داشته باشد. گام های ششگانه‌ی پیاده‌سازی استراتژی اقیانوس آبی که در زیر برشمرده می‌شوند، پرمخاطره هستند.

گام اول بازسازی مرزهای بازار است. در این گام باید چارچوب‌ها و مفروضات حوزه کسب‌وکار خود را به چالش گرفته و آن‌ها را دوباره تعریف کنید.

در گام دوم باید بر تصویر بزرگ تمرکز کنید. این به آن معناست که نباید خود را آنقدر درگیر آمار و ارقام کنید که از مسائل کلی، جهت گیری‌های کلان و موقعیت بازار خود غافل شوید.

گام سوم، فراتر رفتن از تقاضای فعلی است. برای این‌کار باید به جای آن که صرفاً بر برآورده‌کردن نیازهای فعلی مشتریان تمرکز کنید، به آینده نظر داشته باشید و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آن‌ها را مورد تحلیل قراردهید.

گام چهارم، رعایت توالی استراتژیک است. در این گام ضروری است در خصوص آنچه قصد ارائه‌اش را دارید، به سوالاتی همچون “چرا کسی باید این محصول را خریداری کند؟”، “آیا قیمت آن مناسب است؟”، ” آیا مانعی در راه موفقیت محصول در بازار وجود دارد؟” پاسخ دهید.

گام پنجم، چیرگی بر موانع سازمانی است و این موانع عمدتاً ناشی از ترس و محافظه‌کاری مدیران نسبت به ورود به حوزه‌ی جدیدی از کسب‌وکار است که با ادبیاتی متفاوت اداره می‌شود.

گام نهایی، اجرایی کردن استراتژی است. برای این منظور بهتر است اجرای استراتژی را در چهارچوب یکی از فرایندهای شرکت خود درآورید. همچنین ضروری است با توجه به ماهیت مخاطره‌آمیز ورود به این عرصه، فضایی از اعتماد را در درون سازمان ایجاد نموده و آن را تحکیم بخشد.

انتهای مطلب/ لینک مطلب

اصول مدیریت کایزن

اصول مدیریت کایزن

کایزن (KAI+ZEN=KAIZEN) ترکیبی دوکلمه‌ای از یک مفهوم ژاپنی است که تعریف آن بهبود مستمر و تدریجی است. هر نوع بهبود یا اصلاح به‌شرط آنکه پیوسته و مداوم باشد، ارتقای بهره‌وری را در سازمان‌ها با بهره‌گیری از مشارکت کارکنان به ارمغان خواهد آورد؛

اصول بیست‌گانه مدیریت در کایزن
۱- نگویید چرا این کار انجام نمی‌شود. فکر کنید چگونه می‌توانید آن را انجام دهید.
۲- در مورد مشکل به وجود آمده نگرانی به خود راه ندهید. همین‌الان برای رفع آن اقدام نمایید.
۳- از وضعیت موجود راضی نباشید. باور داشته باشید که همیشه راه بهتری هم وجود دارد.
۴- اگر مرتکب اشتباه شدید، بلافاصله درصدد رفع اشتباه برآیید.
۵- برای تحقق هدف به دنبال کمال مطلوب نگردید. اگر ۶۰% از تحقق هدف اطمینان دارید دست بکار شوید.
۶- برای پی بردن به ریشه مشکلات ۵ بار بپرسید چرا؟
۷- گمبا محل واقعی رویداد خطاست. سعی نکنید از دفتر کار خود مشکلات محیط را حل کنید.
۸- همیشه برای حل مشکل از داده و اطلاعات کمی و به‌روز استفاده کنید.
۹- برای حل مشکل بلافاصله به دنبال هزینه کردن نباشید. بلکه از خرد خود استفاده کنید. اگر عقلتان به‌جایی نمی‌رسد، آن را در همکارانتان بجویید و از خرد جمعی استفاده کنید.
۱۰- هیچ‌وقت جزئیات و نکات ریز مسئله را فراموش نکنید. ریشه بسیاری از مشکلات در نکات ریز است.
۱۱- حمایت مدیریت ارشد منحصر به قول و کلام نیست. مدیریت باید حضور ملموس داشته باشد.
۱۲- برای حل مسائل هر جا که امکان آن وجود دارد از واگذاری اختیار به زیردستان ابا نکنید.
۱۳- هیچ‌وقت به دنبال مقصر نگردید. هیچ‌گاه عجولانه قضاوت نکنید.
۱۴- مدیریت دیداری و انتقال اطلاعات بهترین ابزار برای حل مسئله به‌صورت گروهی است.
۱۵- ارتباط یک‌طرفه دستوری از بالا به پایین مشکلات سازمان را پیچیده‌تر می‌کند. مدیریت ارشد باید با لایه‌های پایین‌تر سازمان ارتباط دوجانبه داشته باشد.
۱۶- انسان‌ها توانایی‌های فراوانی دارند. از الگوهای چند مهارتی و غنی‌سازی شغلی برای شکوفا شدن آن‌ها استفاده کنید.
۱۷- تنها فعالیت‌هایی را انجام دهید که برای سازمان شما ارزش‌افزوده ایجاد می‌کنند.
۱۸- فراموش نکنید که ۵s، پایه و بنیان ایجاد محصولی باکیفیت است.
۱۹- بر اساس الگوهای کار گروهی، مسائل محیط کارتان را حل کنید.
۲۰- حذف مودا (اتلاف) فرآیندی پایان‌ناپذیر است. هیچ‌وقت از این کار خسته نشوید.

برای تحقق کایزن در سازمان‌ها باید سه اقدام اساسی زیر صورت بگیرد:
۱- کلیه فعالیت‌هایی که هزینه زا هستند ولی ارزشی تولید نمی‌کنند (Muda) باید حذف شوند.
۲- فعالیت‌هایی که به شکلی در جای دیگری به‌صورت موازی انجام می‌شوند (Muri) با یکدیگر تلفیق شوند.
۳- آن دسته از فعالیت‌هایی که برای تکمیل و بهبود سطح کیفی خدمات لازم‌اند (Mura) به فعالیت‌های سازمان افزوده شوند.

این حرکت یا نهضت MU3 اساس اقدامات کارگاه آموزشی گمبا کایزن (کایزن عملی) را تشکیل می‌دهد.

مراحل اجرای عملی کایزن:
۱- ناحیه نمونه را انتخاب کنید.
۲- گروه بهبود (تیم کایزن) را ایجاد و سازمان‌دهی کنید.
۳- داده‌های آماری موردنیاز را در ناحیه نمونه با کمک اعضای گروه گردآوری کنید.
۴- اعضای شرکت‌کننده را در کارگاه آموزشی با مفاهیم و ابزارهای بهبود آشنا کنید.
۵- نظام آراستگی (۵s) را آغاز کنید.
۶- مودا (اتلاف) ها را شناسایی و فهرستی از آن‌ها تهیه کنید.
۷- تحلیل علل رویداد اتلاف را در ناحیه نمونه انجام دهید و راه‌حل‌هایی را با استفاده از کار گروهی بیابید.
۸- راه‌حل‌هایی را که عملی‌ترند انتخاب کنید.
۹- هر نوع تغییر فیزیکی در آرایش ناحیه نمونه را بدون فوت وقت انجام دهید.
۱۰- بهبود انجام‌گرفته را به‌صورت استاندارد درآورید.
۱۱- موفقیت حاصله را به اطلاع سایر همکارانتان برسانید.
۱۲- نتایج به‌دست‌آمده را ارزیابی کنید تا در مراحل بعدی مورداستفاده قرار گیرند.
۱۳- به سراغ مشکل بعدی بروید.

انتهای مطلب/ لینک مطلب