مارکام در محصولات تکنولوژیک

مارکام در محصولات تکنولوژیک

در یک بازار جدید محصولات تکنولوژیک، مشتریان هدف به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته اول کسانی که علاقه‌مندان تکنولوژی هستند و دسته دوم کسانی که رؤیا پردازانه تصمیم می‌گیرند. هر یک از این دسته‌ها به روش مخصوص به خود نیاز دارند تا با آن تکنولوژی آشنا شوند، پس تیم مارکام باید هر دو دسته مشتریان هدف را ببیند. به چرخه زیر نگاه کنید، شما باید برای هر دسته از مشتریان هدف یک چرخه مشابه داشته باشید؛

هدف در ارتباطات بازاریابی یک بازار جدید، دو رو دارد. یکی به دست آوردن مشتریانی که علاقه‌مند تکنولوژی هستند و دیگری افرادی که رؤیا پردازانه به تکنولوژی نگاه می‌کنند. در خصوص دسته اول نیاز است که مزیت‌های محصول تکنولوژیک خود را کالا شفاف و با جزییات توضیح دهید. این افراد نقش رهبری کلیدی در صنعت شمارا ایفا می‌کنند. (مانند تحلیل‌کننده‌ها، بلاگ نویس ها، روزنامه‌نگاران حرفه‌ای و نویسندگان محصولات تکنولوژیک).

وقتی این دسته از مشتریان هدف شما هستند، ارتباطات بازاریابی شما باید حاوی پیامی این‌گونه باشد: دیدی انتقادی را به‌کارگیرید؛ سپس نشان دهید که چگونه این محصول جدید با قابلیت‌ها و مزیت‌هایش مشکل موجود را حل می‌کند. در جدول زیر نشان داده‌شده که با به‌کارگیری چه رسانه‌هایی می توانید پیام مذکور را منتقل نمایید که بر علاقه‌مندان تکنولوژی تأثیر بگذارد.

marcom

مارکام

در بخش دوم شما با مشتریانی برخورد می کنید که در خصوص محصولات تکنولوژیک رؤیاپردازی می‌کنند. این دسته از مشتریان بیشتر به ویژگی‌های نوآوری و خلاقیت در محصول اهمیت می‌دهند. در خصوص این افراد صحبت کردن در خصوص شرکت و بازار اهمیت چندانی ندارد. ارتباطات بازاریابی شما باید ویژگی‌های بالقوه موجود در محصول شما و برتری کلی آن را در پیام خود منتقل نماید. در جدول زیر بهترین گزینه‌های انتقال پیام معرفی‌شده است.

ارتباطات بازاریابی

Marcom

انتهای مطلب/ نشر همزمان/ لینک محتوا

تبلیغات سیاسی

تبلیغات سیاسی

تبلیغات سیاسی نوعی از ایدئولوژی است که شکل‌های مختلفی به خود می‌گیرد. تبلیغات سیاسی بر اساس نوع تحریک به دو دسته تبلیغ هیجان زا و تبلیغ وحدت‌بخش تقسیم می‌گردد؛

  1. تبلیغ هیجان‌زا یا آشوب آفرین: در این نوع از تبلیغ سیاسی تلاش برای هدایت مخاطب معین صورت می‌پذیرد. تبلیغات سیاسی هیجانی به دنبال انگیزش افراد برای شرکت یا حمایت از یک مورد خاص است. این نوع تبلیغات سیاسی می‌کوشد تا با ارائه اعمال امکان‌پذیر، افراد را از حالت بی‌تفاوتی خارج کند.
  2. تبلیغ سیاسی وحدت‌بخش: تلاش مبلغ برای منفعل ساختن مخاطب و جلوگیری از ورود آن به میدان نبرد می‌باشد.

از سوی دیگر تبلیغات سیاسی بر اساس منابع اطلاعاتی به سه نوع تبلیغ سیاسی سفید، تبلیغات سیاسی خاکستری و تبلیغات سیاسی سیاه تفکیک می‌شود؛

  1. تبلیغات سیاسی سفید: این نوع از تبلیغات هنگامی‌که منبع به‌درستی شناخته‌شده باشد و اطلاعات و پیام صحیح و درست باشد انجام می‌شود. آنچه مخاطب می‌شنود منطقاً به حقیقت نزدیک است و پیام به‌گونه‌ای فرستاده می‌شود که فرستنده انسان خوبی است و با بهترین تفکرات و آرمان ها و ایدئولوژی‌های سیاسی وارد میدان شده است. هدف تبلیغ سفید این است که خود را نزد مخاطب بااعتبار جلوه دهد و از این اعتبار در آینده به نحوی استفاده نماید.
  2. تبلیغ سیاسی خاکستری: تبلیغ خاکستری زمانی مورداستفاده قرار می‌گیرد که منبع و درستی اطلاعات مورداطمینان نباشد، خواه منبع دارای هویت شناخته‌شده باشد یا نباشد. تبلیغات خاکستری برای توجیه اقدامات یک کشور یا برای پریشان کردن دشمن به کار می‌رود.
  3. تبلیغات سیاسی سیاه: تبلیغات سیاه زمانی است که منبع آن دروغین و مطالب انتشاریافته نادرست، ساختگی و بر مبنای نیرنگ باشد. تبلیغ سیاه دروغ بزرگی است به‌علاوه انواعی از فریب‌های آفریده‌شده. برای تبلیغ سیاه اصطلاح سوء اطلاع نیز به کار می‌رود زیرا مبهم است و اطلاعات تقلبی را مورداستفاده قرار می‌دهد. سوء اطلاع از خبرها، داستان‌های ساخته‌شده و مطالب خبری طراحی‌شده و باهدف تضعیف تبلیغات مخالفان سرهم‌بندی می‌شود. مطالب خبری به دست روزنامه‌نگارانی که درواقع عوامل مخفی یک کشور خارجی هستند، در روزنامه جا داده می‌شوند.

انتهای مطلب/ نشر همزمان در هورموند/ لینک محتوا

بازاریابی سیاسی

بازاریابی سیاسی

طبق مدل بازاریابی سیاسی (David Reid)، رأی‌دهی را به‌عنوان یک فرآیند خرید تلقی می‌شود. دیوید رید اعتقاد دارد با نگریستن به مشکلات از دیدگاه مشتری، می‌توان به یک رویکرد گسترده‌تر بازاریابی و درنتیجه شناخت بهتری از فرآیند تصمیمات رأی‌دهی دست‌یافت. رویکرد چندمرحله‌ای رید به فرآیند تصمیم‌گیری رأی‌دهندگان، دریچه‌ای به فرآیند کلاسیک تصمیم‌گیری مصرف‌کننده است که توسط فیلیپ کاتلر و آرمسترانگ می‌باشد. رویکرد رید به بازاریابی سیاسی تطابق بسیار زیادی با مفهوم بازاریابی دارد که آخرین مرحله آن، فرآیند ارزیابی است و نامزدهای ریاست جمهوری باید از ستادهای انتخاباتی خود که توسط روسای احزاب اداره می‌شود خارج شده و به سوی سازمان‌هایی رهسپار شوند که توسط متخصصان بازاریابی –مارکتینگ- هدایت می‌گردد. تحلیل این رویکرد به‌خوبی بیانگر مفاهیم ایجادشده توسط بازاریابی تجاری می‌باشد که مورداستفاده بازاریابی سیاسی قرار می‌گیرد. این فرآیند شامل مراحل زیر می‌باشد؛

  1. شناخت مسئله: این مرحله به انگیزه‌ای مربوط می‌شود که محرک تلاش برای شناسایی مشکل است. از این نگاه فرآیند فروش شامل پرسش “من می‌خواهم به چه کسی رأی دهم؟” می‌باشد. شناسایی مشکل به وسیله نیازهای مشتری هدایت می‌شود و این نیازها بیانگر مسائل موردنظر کاندیدا می‌باشد. به‌طور مثال اگر رأی‌دهنده در پیدا کردن شغل مشکل داشته باشد، نسبت به صحبت‌های کاندیدایی که هدف خود را کاهش بیکاری عنوان می‌کند حساس‌تر خواهد بود.
  2. جستجو: در این مرحله، رأی‌دهنده در پی منابع متعدد اطلاعاتی مانند رادیو، تلویزیون، مجله و روزنامه‌ها می‌باشد که موجب شناخت یک مشکل می‌شوند. به‌طور طبیعی هر منبع ممکن است اثر مختلفی بر عقاید رأی‌دهندگان داشته باشد.
  3. ارزیابی گزینه‌ها: رأی‌دهنده باید به وزن دهی اطلاعات گردآوری‌شده بر مبنی مجموعه‌ای از معیارها بپردازد. این معیارها با انگیزش رأی‌دهنده در ارتباط هستند که به مرحله اول فرآیند تصمیم‌گیری یعنی شناخت مسئله برمی‌گردد. اگر معیارهای موردنظر رأی‌دهنده باانگیزه مطابقت داشته باشد، ایجاد هرگونه تغییر در رفتار رأی‌دهی او بسیار دشوار خواهد بود. به‌طور مثال یک تاجر به نرخ مالیات پایین‌تر علاقه‌مند است چراکه شرایط فعلی مانع رشد و توسعه شرکت او خواهد شد. این تاجر کاندیدا را بر اساس سیاست‌های مالیاتی‌اش ارزیابی خواهد نمود. این مرحله از بازاریابی سیاسی با بخش‌بندی بازار رأی‌دهی در ارتباط می‌باشد.
  4. انتخاب: این عنصر در فرآیند تصمیم‌گیری بسیار مهم است. انتخاب باید به‌طور منطقی با ارزیابی گزینه‌ها در ارتباط باشد. به‌هرحال ممکن است رأی‌دهنده گزینه انتخابی خود را در یک‌لحظه و به‌طور آنی تغییر دهد چراکه در آخرین دقیقه نظر او به دلیل مطالعه یک متن، مشاهده یک خبر و یا بحث با دوستان عوض‌شده است. این عوامل موقعیتی غیرمنتظره ارتباط خاصی با رأی‌دهندگان دقیقه نود و این بخش که فاقد تصمیم و رأی‌دهندگان شناور دارد.
  5. نتایج: نتایج دقیقاً با رفتار پس از خرید در رفتار مصرف‌کننده مطابقت دارد. یک سیاستمدار باید رضایت رأی‌دهندگان را حداکثر سازد. این امر شامل آن دسته از افرادی نیز می‌شود که به آن کاندیدا رأی نداده‌اند. فعالیت دائمی در زمینهٔ روابط عمومی و جلب حمایت سیاسی گروه‌های بانفوذ می‌تواند موجب دستیابی به این هدف گردد.

انتهای مطلب/ نشر همزمان در هورموند/ لینک محتوا

شعار در بازاریابی و برندسازی

شعار در بازاریابی و برندسازی

شعار (Slogan) عبارت کوتاهی است که اطلاعات تشریحی و یا ترغیبی در مورد برند به مشتریان منتقل می‌کند. شعارها اغلب در تبلیغات شرکت‌ها استفاده می‌شوند. همچنین نقش مهمی در بسته بندی و سایر جنبه‌های برنامه بازاریابی شرکت ایفا می‌کنند. شعارها ابزارهای قدرتمندی در برندسازی به شمار می‌آیند، چراکه همانند نام برند از اثربخشی چشمگیری برخوردارند و در ارتقای ارزش ویژه برند نقش مؤثری دارند.

به بیان ساده‌تر شعار در نقش یک بازوی قوی است که در درک بهتر مفهوم برند به یاری مصرف‌کنندگان شتافته و آنان را از ویژگی‌های منحصربه‌فرد برند آگاه می‌سازد. شعارها شیوه‌های پابرجایی برای تلخیص و ترجمه محتوای برنامه بازاریابی شرکت در قالب چند کلمه و یا یک عبارت ساده هستند. برای مثال شعار شرکت خدمات بیمه‌ای State Farm “استیت فارم مانند یک همسایه خوب در کنار شماست” چندین دهه است که برای نشان دادن قابلیت اطمینان برند و صمیمیت با مشتری مورداستفاده قرار می‌گیرد.

بعضی از شعارها با به بازی کشاندن نام برند به شیوه‌ای خلاقانه به ایجاد آگاهی از برند کمک می‌کنند. “Citi هرگز به خواب نمی‌رود” ازاین‌دست شعارها هست. بعضی دیگر از شعارها با ایجاد روابط ضمنی قدرتمند میان برند و رده محصولات و خدمات ارائه‌شده، نقش تأثیرگذاری در افزایش آگاهی از برند دارند. شعار “Life Time شبکه تلویزیونی بانوان” از این نوع شعار هست.

مهم‌ترین نقش شعار تقویت جایگاه برند و توسعه نقاط متمایز مطلوب در میان مشتری‌های هدف است. به این شعارها توجه کنید: “با سامسونگ هیچ‌چیز آن‌قدر که فکر می‌کنید دشوار نیست!” و یا “زندگی نیازمند Visa است.”

این‌ها مثال‌هایی برای شعار در جایگاه سازی برند هستند. برای رهبران بازار شعارها می‌توانند نقش تبلیغاتی و جنجالی داشته باشند که در آن برتری‌های برند با اندکی اغراق به رخ رقبا کشیده می‌شود. به این مثال توجه کنید: “این تلویزیون نیست، HBO است” و یا “ژیلت بهترین همراه برای یک مرد”.

شعارها معمولاً با فعالیت‌های تبلیغاتی شرکت‌ها رابطه تنگاتنگی داشته و با ارائه اطلاعات تشریحی و یا ترغیبی، خلاصه‌ای ازآنچه در تمام تبلیغات گفته‌شده به مخاطب ارائه می‌کنند. در شعار برند DeBeer “الماس همیشه می‌ماند” الماس به‌عنوان هدیه‌ای برای نشان دادن عشق ابدی معرفی می‌شود.

برخی شرکت‌ها در کنار شعار اصلی خود از شعارهای مکمل در دوره‌های زمانی مشخصی استفاده می‌کنند، همان‌طور که می‌دانید شعار اصلی شرکت NIKE “just do it ” هست اما این کمپانی در کمپین های تبلیغاتی خود از “چرا ورزش؟” و یا ” من می‌توانم” استفاده کرده است. استفاده از شعارهای جایگزین موجب استراحت به شعار اصلی برند شده و عبارت جدید و تازه‌تری را برخلاف عبارت‌های تکراری به مشتری‌ها در بازه‌های زمانی برنامه‌ریزی‌شده معرفی می‌کند.

انتهای مطلب/ لینک محتوا

مدل SIVA

مدل SIVA

“چکیتان دو” و “دان شولتز” اعتقاد دارند الآن زمانی است که باید فراتر از چهارعنصر بازاریابی برویم، چهار عنصر چارچوب عرضه‌اند که متخصصین بازاریابی را کنترل می‌کنند. آن‌ها مدل تقاضا را شرح می‌دهند که تأکید می‌کنند متخصصین بازاریابی چه‌کار می‌کنند و مصرف‌کنندگان از بازاریابی چه می‌خواهند. آن‌ها این مدل را سیوا نامیدند: راه‌حل، اطلاعات، ارزش، دسترسی.

یک شرکت در فضای رقابتی بازار در صورتی توانایی حفظ بقا را دارد که محصول و خدمتی را تولید نماید که برطرف‌کننده نیاز مشتری است. لذا بررسی و کشف نیاز مشتری و سپس تولید بر اساس آن برای شرکتی که نگرش مشتری مدارانه دارد ضروری و تضمین‌کننده بقا و سودآوری است.

بسیاری از شرکت‌ها این روزها نگرش مشتری مدارانه را انتخاب نموده‌اند و محصولی را ارائه می‌دهند که بر اساس نیاز مشتری است و مشتری توانایی خرید آن را دارد. این شیوه بازاریابی مدل SIVA را ضروری می‌داند. این مدل نیازمند:

  • نگرش مشتری مدارانه
  • نگرش تشخیص تغییرات بازار
  • نگرش نوآوری در محصول

می‌باشد.

در نگرش مبتنی بر مشتری همواره نقطه شروع هر فعالیت بازاریابی مشتری است. نیازهای مشتری منجر به تصمیمات استراتژیک بازاریابی می‌شود. هیچ استراتژی منجر به عمل نمی‌گردد مگر آن‌که مرحله آزمون بازار را گذرانده باشد و بر اساس نیاز و دیدگاه مصرف کننده سنجیده شده باشد.

منطق این دیدگاه آن است که دلیلی وجود ندارد که R&D بودجه سازمان را صرف توسعه محصولی نماید که مردم نخواهند خرید.

در بازاریابی مبتنی بر مشتری مدل کاربردی مدل SIVA است؛ Solution راه‌حل، Information اطلاعات، Value ارزش و Access دسترسی. این سیستم همان ۴P بازاریابی است که بر اساس دیدگاه بازاریابی مبتنی بر مشتری تغییر نام یافته است. این مدل نگرش موجود در ۴P بازاریابی را بر اساس تغییرات فضای بازاریابی امروز بازتاب می‌نماید. بر اساس مدل SIVA:

محصول/خدمت > راه‌حل

پیشبرد فروش > اطلاعات

قیمت‌گذاری > ارزش

توزیع > دسترسی


راه‌حل به‌جای محصول:

محصول/خدمتی که فروخته می‌شود باید برگرفته از نیاز مشتری باشد گویی این جامعه مشتریان بالقوه هستند که محصول را تعریف می‌نمایند نه شرکت. شرکت تولیدکننده محصول نیست بلکه ارائه‌دهنده راه‌حلی برای حل مشکل مشتری و برطرف کردن نیاز وی است. این وظیفه واحد بازاریابی است که نیاز مشتری را بفهمد و برای آن راه‌حل مناسب ارائه دهد به‌نحوی‌که شرکت بتواند آن راه‌حل را به محصول تبدیل نماید.

اطلاعات به‌جای پیشبرد فروش:

به‌جای تبلیغات فراوان محصول، اطلاعات کامل و کافی به مشتری ارائه دهد تا بتوانند تشخیص دهند که آیا محصول و خدمت شما برای آن‌ها مفید و ارزشمند خواهد بود یا خیر.

ارزش به‌جای قیمت:

به‌جای استفاده از شیوه‌های قیمت‌گذاری اقتصادی مدل SIVA پیشنهاد می‌کند که قیمت کالا یا خدمت بر اساس ارزش آن برای مشتری تعیین گردد. به‌خصوص برای تعیین قیمت خدمات که ملموس نیستند این روش بسیار کارآمد است.

دسترسی به‌جای توزیع:

به‌جای آن‌که مشتری مجبور باشد خود را به کانال‌های توزیع شما برساند باید دسترسی به خدمت یا محصول شما به‌گونه‌ای باشد که در همان‌جا و همان زمانی که مشتری نیاز دارد به آن دست یابد.