by علیرضا روهنده | اسفند 19, 1394 | بازاریابی, مشاوره
در دورهای که بازاریابی هوشمندانه از طریق شبکههای اجتماعی میتواند موجب موفقیت یا شکست کسبوکار شما شود، هیچ کسبوکاری قادر به نادیده گرفتن چنین فرصتهایی برای بازاریابی محصولات خودش نیست. در این دوره لازم و حیاتی است که هر کسبوکاری به هر اندازهای خودش را به کمک یک مشاور بازاریابی مجهز کند که بهخوبی از تمامی نکات ظریف و دقیق بازاریابی سنتی و یا از طریق جراید، شبکههای اجتماعی و بازاریابی دهان به دهان آگاه باشد. در زمانی که استفاده از چنین مشاوری میتواند یک سرمایهگذاری بهحساب بیاید، اما این کار نوعی سرمایهگذاری است که بازده آن در بلندمدت مشخص میشود. اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به مزایای استفاده از این فرصت:
۱- استفاده از تجربه و تخصص فوری
زمانی که یک مشاور بازاریابی را استخدام میکنید، قادر به کار و فعالیت باکسی میشوید که بهخوبی بازار را میشناسد. آنها بهخوبی میدانند که مشتریان و مخاطبین شما در رابطه با محصول خواهان شنیدن چه موارد و نکاتی هستند. آنها کارشناسی در تولید اختصاصی ادبیات موردنیاز برای جلب توجه افراد مختلف هستند، به عبارتی رهبرانی طبیعی در حوزه کاری خودشان.
۲- کسب یکپارچگی بدون مرز
توسعه یک طرح بازاریابی هوشمندانه تنها در یک شبانهروز اتفاق نمیافتد. زمانی که شما خواهان یک حرکت بزرگ یا کوچک در عرصه بازاریابی و فروش محصولات و خدمات خودتان هستید، بهرهمندی از یکپارچگی در فعالیتها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد. با استفاده از یک مشاور بازاریابی این توسعه این طرح و استفاده از آن بهراحتی انجام میپذیرد و فعالیتهای عادی و روزانه شما، از قبیل تولید و انتشار محتوا و . . . برای شما کاملاً قابل مدیریت میشود.
۳- بدست آوردن عینیت واقعی
گاهی اوقات زمانی که برای مدتزمان طولانی در حال بازاریابی و فروش محصولات به یک روش خاص هستید، تشخیص اشتباهات شما در این حوزه کاری دشوار و ناممکن میباشد. خواه کسبوکار شما وابسته به تبلیغات روزنامهها یا تراکت و . . . باشد، تشخیص این موضوع که چرا این روشهای بازاریابی دیگر برای موفقیت شما پاسخگو نیست، کاری است که از عهده شما برنمیآید. یک مشاور بازاریابی چشمانداز جدیدی را ارائه میکند و از گفتن اینکه چه تغییراتی باید اعمال شود، هیچ ترس و واهمهای ندارد.
۴- چشمانداز خارجی
یک مشاور بازاریابی با استفاده از تحصیلات و تجربیات خودش میتواند تمامی روشهای بازاریابی که با استفاده از آنها کسبوکار شما با یک پله رشد و ترقی روبرو شود را تجزیهوتحلیل میکند. در زمانی که کسبوکار شما موقعیت یک یا دو دهه آینده خودش را مشخص میکند، بهرهمندی از چنین چشمانداز خارجی چیزی است که قیمتی برای آن نمیتوان تخمین زد.
۵- خودداری از آزمونوخطا
یادگیری از نتایج آزمونوخطاها گاهی برای کسبوکارهای کوچک هزینهها هنگفتی به دنبال دارد. بهعنوان مثال در رابطه با شبکههای اجتماعی، کسبوکار شما هرگز نمیتواند هزینه از دست دادن فرصتهای باورنکردنی که در بدست آوردن مشتریان جدید وجود دارد یا ساخت اعتبار از طریق آن را متقبل شود.
۶- مقیاس
شما همچنین میتوانید از کمک یک مشاور بازاریابی درزمینهٔ استخدام و بهکارگیری نیروهای موردنیاز برای کسبوکار خود نیز بهرهمند شوید. حتی ممکن است به این نتیجه برسید که شما نیاز به استخدام و جذب نیروهایی متخصص برای امر بازاریابی خود دارید. یک مشاور بازاریابی در چنین موقعیت میتواند تعداد این افراد و ویژگیهای آنها را تعیین کند یا حتی در جذب و انتخاب آنها با شما همکاری کند.
۷- پسانداز دارایی و نقدینگی
درنهایت، بهکارگیری یک مشاور بازاریابی به کسبوکار شما در پسانداز و ذخیره دارایی کمک میکند. چراکه میتوانید از وی در به دست آوردن منافع حاصل از یک پایگاه جدید از مشتریان در سطحی بالاتر استفاده کنید که تاکنون دسترسی به آنها نداشتید. یک مشاور بازاریابی میتواند به شما در تهیه و توسعه یک وبسایت جدید، تهیه و تولید ادبیات آنلاین و لیست مشتریان بالقوه بهصورت آنلاین به شما کمک کند.
انتهای پیام/ لینک مطلب
by علیرضا روهنده | اسفند 10, 1394 | بازاریابی
شاید بتوان بازاریابان را به دو دسته برنامهریز و اجراکننده تقسیم کرد. بازاریابان برنامهریز، تجزیهوتحلیل میکنند، میاندیشند، کسب اطلاعات میکنند و همچنین ارزیابی خود را میسنجند. افرادی که در زمان ایجاد خلل در برنامه، نفس عمیقی میکشند و برنامه بازاریابی خود را بررسی و با استفاده از چند راهکار کار خود را از سر میگیرند.
این افراد کار برنامهریزی را بارها تکرار میکنند، اما عملاً کار زیادی انجام نمیدهند. برنامهریزان از اهمیت بالایی برخوردارند، بدون آنها اجراکنندگان بیهدف اینطرف و آنطرف سرگردان خواهند بود.
و اما اجراکنندگان چه افرادی هستند؟ برای این افراد نوع کار مهم نیست، فقط باید کاری انجام دهند و مشغول باشند. افرادی مشتاق و پرانرژی هستند و از اینکه در همهجا حضورداشته باشند لذت میبرند. روحیه این افراد دیگران را نیز به حرکت وامیدارد، اما آیا آنها کار درست را انجام میدهند؟ آیا در مورد اهداف کاری خود ثابتقدم هستند؟ آیا با سایر امور جاری هماهنگ هستند؟ و…
اما باید توجه داشت برای انجام هر کاری هم نیاز به برنامهریز هست و هم اجراکننده و همچنین هیچکس نمیتواند هم برنامهریزی کند و هم اجرا. عدم تعادل میان برنامه و اجرا را میتوان یکی از مهمترین مشکلات در انجام یک کار دانست.
برنامهریزان میتوانند برای شرکت استراتژیهای مهمی به وجود آورند حداقل روی کاغذ و اجراکنندگان نیز به بهترین صورت کارشان را درست انجام دهند پس دیگر نیازی نیست تا شرکتها وقت و سرمایه زیادی را صرف نتیجه کار کنند. آنچه افراد یاد میگیرند این است که توسعه و گسترش یک استراتژی متفاوت از اجرای آن است. وقتیکه شرکتها سعی میکنند برنامه را به اجرا درآورند، ممکن است درگیر موانعی همچون شرکا، کانالها، زیرساخت، تکنولوژی، رقابت و کمبود منابع شوند.
از طرفی ممکن است آنقدر زمان صرف اجرای کار شود که اهداف اصلی فراموش شود. بهطور مثال اگر سایت فوقالعادهای را طراحی کنیم ولی فروش قابل قبولی نداشته باشیم. یک برنامه زمانی ارزشمند خواهد بود که عملی باشد و شیوه اجرا همزمانی ارزشمند است که جامع و یکپارچه باشد.
نباید فراموش کرد که ایجاد هماهنگی میان برنامه و روش اجرا یکی از دشوارترین کارها هست و باعث هدر رفت زمان و منابع میشود. اکنون زمان آن رسیده تا قبل از شتابزدگی در کار قدری در مورد آن فکر کنیم و به برنامه ریزی برای کسبوکار بپردازیم..
انتهای مطلب/ لینک محتوا
by علیرضا روهنده | بهمن 10, 1394 | بازاریابی, فروش, مدیریت
پیداکردن مشتری جدید یا Prospecting به معنی مجموعه فعالیتهایی است در جهت جمعآوری فهرست اسامی افراد یا شرکتهایی که درصدد خرید محصول یا خدمات خاصی هستند.
سرنخ فروش یا Sales lead فهرست اسامی افراد یا شرکتهایی است که بعضی مشخصات موردنیاز برای متقاضی بدون یک کالا یا خدمت را دارا هستند.
فروشنده موفق همیشه به تعداد کافی Sales lead در اختیار دارد و میتواند با برنامهریزی دقیق کاری و مدیریت مؤثر زمان، فهرست سرنخهای فروش را موردبررسی قرار داده و مشتریان واقعی جدیدی را مشخص نماید.
کسب اطمینان از صلاحیت مشتری یا Qualifying عبارت است از اتخاذ تصمیم در موارد ذیل:
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) نیاز به کالا یا خدمات ما دارد یا خیر.
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) امکان پرداخت بهای کالا یا خدمت ما را دارد یا خیر.
– اینکه آیا سرنخ فروش (Sales lead) دارای اختیار کافی جهت خرید کالا یا خدمت ما میباشد یا خیر.
ازجمله وظایف اصلی مدیر فروش پاسخ دادن به سؤالهای زیر است:
۱- شرکت میخواهد که فروشندگان وقت خود را چگونه بگذرانند؟
– کاستن از کارهای اداری و کاغذبازیها
– مدیریت مؤثر وقت (بهعنوان تنها دارایی و ثروت فروشندهها)
– مدیریت مؤثر منطقه یا محصولی که مسئول آن هستند
۲- آیا میتوان سیستمی طراحی نمود که با هزینه کم سرنخ فروش مناسب در اختیار فروشندگان قرار دهیم یا اینکه این کار را به عهده خود فروشندگان بگذاریم؟
راههایی که فروشنده خود میتواند با استفاده از آنها سرنخهای فروش مناسبی جمعآوری نماید:
۱- Endless chain از طریق مشتریان فعلی
۲- Center of influence استفاده از افراد بانفوذ
۳- Networking ایجاد شبکه ارتباطی وسیع
راههایی که شرکت میتواند با استفاده از آنها رأساً سرنخهای فروش مناسب را به دست آورد:
۱- Direct mail شامل نامه، کارت، تبلیغات، معرفی شماره تلفن برای تماس مجانی
۲- Media advertising بهصورت خاص یا عام منتشر میشوند
۳- Telemarketing استفاده از تلفن در بازاریابی یا مارکتینگ (فروشندهها نیز میتوانند خودشان رأساً از این روش استفاده کنند)
۴- Trade shows شرکت در نمایشگاههای صنعتی و بازرگانی
انتهای مطلب/.
by علیرضا روهنده | آذر 14, 1394 | بازاریابی, تبلیغات, مارکتینگ
در شرایطی که تقاضا برای تولید وجود داشته باشد، بازاریابی ویروسی (Viral Marketing) به موضوعی جذاب تبدیل میشود. مقالهای راجع به چهره در حال تغییر بازاریابی و اینکه چگونه اینترنت و عوامل ویروسی، بازاریابی را دگرگون کردهاند در والاستریت ژورنال به چاپ رسید. با هورموند همراه شوید؛
بازاریابی ویروسی، بازاریابی از طریق موتور جستجو، ایمیل و یا وبلاگها، شبکههای اجتماعی و فروم ها و … است. در حقیقت نسخه آنلاین روش قدیمی انتقال دهانبهدهان (WOM) میباشد. تفاوتی که وجود دارد این است که اکنون فقط چند ثانیه طول میکشد تا یک ایده که درگذشته روزها، هفتهها و یا ماهها طول میکشید تا از طریق افراد انتقال پیدا کند، انتقال یابد.
هدف بازاریابی ویروسی انتشار ایده یا پیام با استفاده از عوامل تأثیرگذار کلیدی در محیطهای آنلاین است با این امید که این پیامها حرفهای خوبی برای گفتن درباره کالا، خدمات، شرکت شما و غیره داشته باشند و امیدواری اینکه اخبار خوب را برای شما پخش کنند همانند یک ویروس!
امروزه خریداران، اطلاعات شخصی خود را در مورد محصولات و یا خدمات ما منتشر میکنند. اطلاعات ایجادشده از سوی کاربران، شبکههای اجتماعی و جوامع آنلاین همهچیز را تغییر داده است. پیامهایتان دیگر تحت کنترل شما نیستند. میتوانید پیامتان را منتشر کنید ولی بهمحض انتشار خریدار راجع به شما صحبت میکند و اینجاست که موضوع تأثیرگذاری مطرح میشود نه کنترل.
دلیل عملکرد موفق بازاریابی ویروسی، احساسات و هیجانات انسانی است. احساساتی که به طرز غمانگیزی ناراحتکننده و یا بهصورت خندهداری خوشحالکننده هستند، چیزهایی که بهطور خاص و یکباره پدید میآیند!
سال ۲۰۰۶ سایت کوچک بامزهای بانام Elf yourself (خودتان را به شکل جن دربیاورید) شروع به کار کرد. شما میتوانستید با آپلود کردن عکسی خودتان را به شکل جن دربیاورید، پیام کوتاهی را روی آن ضبط کنید، برقصید و خودنمایی کنید.
در اواسط دسامبر ۲۰۰۶ این سایت بهطور متوسط ثانیهای ۲۰۰ بازدیدکننده داشت. این جنها قطعاً باعث تغییر جهان نشدهاند ولی ایدهای که در پس آن نهفته بود چیزهای جدیدی را بیان نمود.
این سایت محصول شرکت Office depot بود و بهعنوان بخشی از عملیات بازاریابی ویروسی چندمرحلهای به وجود آمده بود که در ژانویه ۲۰۰۷ با انتشار مقالهای تمام صفحه در والاستریت ژورنال به کارآفرین پایان داده شد. آفیس دیپات به خاطر این ترفند کوچک که موجب افت تولیدشده بود و نیز به دلیل دعوت از مشاغل گوناگون برای حضور در این سایت و تدارک اجناس سودآور، عذرخواهی کرد.
انتهای مطلب/ لینک محتوا
by علیرضا روهنده | آبان 30, 1394 | بازاریابی, مارکتینگ
بهینهسازی بازاریابی موضوع بسیار مهمی است که از دیدگاه استراتژیک تضمینکننده حقوق ذینفعان کسبوکار و بقای سازمان هست. حتماً مشاهده کردهاید که برخی برندها با جذب سرمایه اولیه بالا و وعدههای غیر کارشناسی به سرمایهگذاران، در ابتدای حضور در بازار با استفاده از ابزارهای سنتی بازاریابی، حضور نسبتاً قدرتمندی را در بازار رقم میزنند، اما با گذشت دو یا سه سال دیگر خبری از آنها نخواهید شنید!
بهینهسازی عملکرد بازاریابی باید هم در سطح راهبردی و هم عملکردی مدنظر قرار گیرد، زیرابه دنبال بهینهسازی فعالیتها بودن، چنانچه فعالیتها بر حوزهای که هیچگاه محتمل نیست بهطور معنیدار سودآور باشد متمرکز شوند، چندان معنای مهمی در بر ندارد.
در حقیقت، به دنبال واردکردن نامهای تجاری یا محصولات نابودکنندهی ارزش به بازار رفتن، نتیجهاش آن است که حتی ارزش بیشتری نابود شود.
شما ممکن است یک نام تجاری داشته باشید که دارای فروش و سهم بازار نیرومندی باشد و حتی سودهای عملیاتی آن نیز خوب به نظر آید، اما به علت و جود هزینه سرمایه بیشتر آن، هر فروش اضافی موجب نابودی ارزش خواهد گردید.
بهینهسازی بازاریابی از جنبههای زیر دارای اهمیت هست:
- از دیدگاه راهبردی: تمرکز بر بازارها و مشتریان، نامهای تجاری و محصولات درست مانند بهینهسازی سبد محصول و مشتری
- از دیدگاه عملیاتی: مؤثرترین روش تخصیص بودجههای افراد و شرکا مانند بهینهسازی منابع
- از دیدگاه منطقی: ردیابی تأثیر بازاریابی، مشخص نمودن زمان مناسب برای اقدام به نشانهروی مشتریان، یا انگیزه دهی به رفتارها مانند بهینهسازی فروش
بازاریابی ROI (بازگشت سرمایه) چارچوبی برای بهینهسازی عملکرد بازاریابی در سه سطح اشارهشده هست که تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت را برای نتایج مالی محاسبه مینماید.
یک محصول جدید که امسال تهیه و به بازار عرضهشده است، ممکن است در همین سال مقداری درآمد داشته باشد، اما درآمد اصلی طی سه سال آتی حاصل خواهد شد و این در حالی است که تمام هزینههای ساخت و تولید برای امسال درج خواهد گردید.
ارزش فعلی این درآمدهای آتی میتواند محاسبه شود و ROI بر اساس موارد زیر محاسبه گردد؛
- درآمد امسال
- ارزش فعلی سالهای آتی
- ارزش خالص فعلی امسال و سالهای آتی
انتهای مطلب/ لینک محتوا
by علیرضا روهنده | آبان 15, 1394 | بازاریابی, قیمت گذاری, مارکتینگ
در اکثر شرکتها از تولیدکنندگان نرمافزار گرفته تا توزیعکنندگان، هنوز یکی از بزرگترین مسائلی که دیده میشود این است که همواره فردی در شرکتها وجود دارد که متصور است تخفیف و پروموشنها پاسخی صحیح به همه مشکلات قیمتگذاری شرکت است. به برخی دلایل، مشتریان هدف تنها به ۱۰% تخفیف نیاز دارد تا نهایتاً خرید را انجام دهد.
تخفیف دادن کورکورانه یکی از بدترین اشتباهاتی است که یک شرکت میتواند مرتکب شود؛ چرا که سازمان مشتری را در موقعیتی قرار میدهد که محصولات را کم ارزشتر تلقی میکند، و در واقع شرکت پولی را که میتوانست بدست آورد به دور میریزد ضمن اینکه از فروشهای آتی که به واسطه معرفی آن مشتری میتوانست حاصل شود، محروم میگردد.
باور کردنش سخت است اما بهتر است جهت بررسی دقیقتر این موضوع به اصول قیمتگذاری نگاهی بیاندازیم. سپس به تاثیر تخفیف دادن بر سودآوری شرکتها بنگریم.
تخفیف دادن: تلاشی برای ترجمه تجارت خردهفروشی به نرمافزار
یکی از اتفاقات رایج در خردهفروشی تخفیفدادن است که افراد بسیار به آن علاقهمند هستند. در واقع قیمت نرخ مبادله ارزشی است که شرکت توسط محصولش خلق نمودهاست. با قیمتگذاری شرکت بیان میدارد که آنچه تولید کردهاست، X تومان ارزش دارد. این قیمتگذاری روشی است که مشتری تا حدود زیادی بر اساس آن ارزش ادراک شده محصول در ذهنش شکل میگیرد.
مشتریان متفاوت، محصول تولیدشده را در نقاط قیمتی متفاوتی ارزشگذاری میکنند؛ بدین معنی که بخشهای مختلف مشتریان نرخ مبادله یا ارزش درکشدهی متفاوتی را از قیمت پیشنهادشده دارند. همان طور که در تصویر زیر دیده میشود، بخشهای متفاوت مشتریان محصول را در قیمتهای مختلفی ارزشگذاری میکنند. لذا سهامداران شرکت باید تصمیم بگیرند که در کجای نمودار به تولید محصول بپردازند که برای محصول آنان سودآور باشد.
وقتی سازمان در مورد اینکه در کجای نمودار قیمتگذاری قرار داشتهباشد، تصمیم گرفت تخفیفدادن وارد بازی میشود تا مشتریان حساستر را به حرکت وا دارد. تخفیف ضرورتاً باید شبیه به دوره تست رایگان عمل کند. شرکت قیمت را تا حدی که گروهی از مشتریان حساس به قیمت را هدف قرار دهد، پایین میآورد. همزمان در همان دوره تلاش میکند آنها را متقاعد سازد که آن محصول ارزش قیمت بالاتری را دارد و پس از پایان دوره تخفیف آنها باید قیمت واقعی را بپردازند.
برای مثال در نظر بگیرید این نمودار نشاندهنده حساسیت قیمت به یک برند جدید CRM است. مدیریت بر اساس نظرات بخشهای مختلف مثل فروش، بازاریابی، مالی و … تصمیم میگیرند که نقطه A قیمت مناسبی است. قطعاً آنها کل سهم بازار را بدست نمیآورند؛ اما این نقطه برای آنها جای خوبی است؛ چرا که برای جایگاه فعلی کسب و کار آنها، در این سطح قیمتی مشتریان زیادی را هدف قرار میدهند. فرض کنید فصل بعدی میرسد و فروش آنها خوب پیش نمیرود، در نتیجه تیم مدیریتی تصمیم میگیرد قیمت را به نقطه B تغییر دهد. فوراً خریداران جدید باعث میشوند تیم فروش به هدف فروش خود برسد.
در استراتژی قیمتگذاری باید فراتر از تخفیف دادن حرکت کرد.
- باید ردیفهای سطوح قیمتی داشت
یک مدل صحیح درآمدی این است که ایجاد درآمد باید بر اساس “متر اندازهگیری ارزش” باشد. بدین معنی که هر چقدر مشتری از محصول بیشتر استفاده میکند باید هزینه بیشتری بپردازد. وقتی سطوح قیمتی مشخص باشد، میتوان بر مصرفکنندگان اصلی تمرکز نمود و مشتریان جدید که دنبال قیمت پایینتر هستند را نیز هدف قرار داد. این امکان را برای شرکت فراهم میکند که خدمت در سطح پایینتر و لذا قیمت پایینتر را به آنها بدهد تا زمانی که آن محصول یا خدمتی با کیفیت بالاتر و لزوماً قیمت بالاتر بخواهند. بدین ترتیب به جای تخفیف دادن ضمن جذب مشتری که طالب قیمت پایینتر است، قیمت ها هم دچار تغییر نمیشوند و مشتریان جذب شده با قیمت پایینتر ترغیب به استفاده از خدمت با کیفیت بالاتر میشوند به نحوی که قیمت آن نیز از نظرشان معقول به نظر میرسد.
- به جای ارائه تخفیفهای بی مورد، باید ارزشافزوده برای محصول ایجاد کرد
همانطور که قبلاً هم اشاره شد مردم عاشق این هستند که احساس خاص بودن داشته باشند، این به این معنا نیست که باید قیمتها را کاهش داد. بهتر است به جای کاهش قیمت به خدمت یا محصولی که به آنها ارائه میشود ویژگیهای جدیدی اضافه شود. باید به خاطر داشت که بسیاری از افراد ترجیح میدهند به جای اینکه ۵۰% تخفیف بگیرند، همان میزان پول را بدهند و دو برابر خدمت دریافت کنند.
- باید بخشبندی بازار را بهبود داد
این که قیمت محصولات به نحوی تعیین شدهاست که برای بیشینه کردن درآمد بهینه باشد، ارتباطی با ارزشهای درکشده مشتریان ندارد. بهتر در زمان قیمتگذاری در خصوص گروههای مختلف مشتریان هدف دقیق شد و عمیقاً با ارزشهای آنها آشنا شد.
انتهای پیام/ لینک مطلب