by علیرضا روهنده | بهمن 9, 1400 | بازاریابی
دادهها ابزار قدرتمندی در بازاریابی محتوا هستند، اما درک آن برای خوانندگان ممکن است سخت باشد مگر اینکه بهخوبی ارائه شوند. یکی از راهحلها، ارائه یک تفکیک بصری از دادهها درزمینهٔ ای است که خواندن یا اسکن آن برای کاربر عادی وب آسانتر است.
بیایید نگاهی بیندازیم که چگونه بازاریابی محتوای تجسم داده میتواند برای کسبوکار شما کار کند.
ارزش دادهها در بازاریابی محتوا
ازآنجاییکه روشهای مرسوم تبلیغات اعتبار خود را از دست میدهند، شرکتها نقش خود را بهعنوان تولیدکننده محتوا پذیرفتهاند؛ اما همانطور که مشخص است، دادهها در تولید محتوا بهشدت کم استفاده میشوند. در نگاه اول، ممکن است دادهها آنقدرها قانعکننده به نظر نرسند. بالاخره این فقط مجموعهای از اعداد است، درست است؟
بیایید آن را تجزیه کنیم. کاربر عادی وب احتمالاً فقط حدود ۲۰ درصد از کلمات یک صفحه را میخواند، اما اگر بهصورت کوتاه و بصری ارائه شود، بلافاصله همان اطلاعات را درونی میکند. دلیلی وجود دارد که محتوای بصری در اینترنت امروزی بسیار محبوب است. ما بهعنوان کاربران وب، پنج برابر بیشتر از سال ۱۹۸۶ با اطلاعات بیش از ۱۰۰۰۰۰ کلمه در روز غرقشدهایم.
در حقیقت، دادهها ارزش بسیار زیادی دارند. میتوانند داستان بگویند و به یک روایت اعتبار بی افزاید و میتوانند این کار را به شیوهای مختصر و ازنظر بصری جذاب انجام دهند. روزنامههای بزرگ زمان و پول قابلتوجهی را در روزنامهنگاری داده سرمایهگذاری کردهاند، با این درک که دادهها میتوانند کاری را انجام دهند که متن نوشتهشده نمیتواند. با تجسم خوب دادهها، خواننده میتواند اطلاعات را در کمتر از ۱/۱۰ ثانیه درک کند.
تجسم دادهها را در استراتژی بازاریابی محتوایی خود بگنجانید
به بیان ساده، دادهها نمیتوانند بهتنهایی بایستند. همچنین اگر میخواهید داستانی قانعکننده بگویید، باید به روشی مؤثر از آن استفاده کنید. طراحی بصری یکی از بخشهای مهم پازل است، اما اگر چیزی برای گفتن ندارید، تجسمهای فانتزی برای شما مفید نخواهد بود. برای بیان یک داستان متقاعدکننده و مبتنی برداده، مراحل زیر را در نظر بگیرید.
۱. جمعآوری دادهها
روشهای مختلفی برای جمعآوری دادهها در مورد موضوع شما وجود دارد و یکی از این راهها استفاده از ابزارهای هوش تجاری است. کسبوکارها نهتنها برای رشد و بهبود، بلکه برای مدیریت عملیات روزانه خود از دادهها استفاده میکنند. نرمافزار هوش تجاری را وارد کارکنید چراکه اطلاعاتی در مورد عملکرد گذشته تولید میکند و به پیش بینی رویدادهای آینده در مورد شرکت شما کمک میکند.
نرمافزار هوش تجاری برای تولید دادههای داخلی عالی است که بسیاری از آنها میتوانند در بازاریابی محتوا مفید باشند. بااینحال، برای دادههای خارجی، شما باید کارهایی را انجام دهید. بسته به صنعت خود، ممکن است بخواهید یک پرسشنامه را مدیریت کنید، یک نظرسنجی انجام دهید یا بهسادگی اطلاعات خام را جمعآوری کنید.
۲. اطلاعات خود را درک کنید
انسانها عاشق مصرف دادههای بصری خوب هستند. درعینحال، نرمافزار خوب، تجسمهای دادهای کاملاً قابلدرک را ایجاد میکند البته اینها فقط نباید در مورد هوش تجاری باشد. بهعنوانمثال، یک برنامه اساساً برای همهچیز وجود دارد. ما از تجسم دادهها برای نشان دادن الگوهای خواب، کالری دریافتی، تعداد قدمهایی که پیادهروی میکنیم و موارد دیگر استفاده میکنیم.
نگاهی دقیقتر به دادههای کسبوکار خود بیندازید و بپرسید که از کجا آمده است. چرا جمعشان کردهاید؟ برای چه مخاطبانی جمع شده بودند؟ در مورد دادههای هوش تجاری، شما احتمالاً اطلاعات را برای استفاده داخلی جمعآوری کردهاید.
اما بیایید یک دقیقه خارج از چارچوب فکر کنیم. اینفوگرافیک های شرکتی تمایل دارند از تحقیقات سایر نهادها استفاده کنند یا بهسادگی تصاویری از پستهای وبلاگ نوشتهشده ایجاد کنند. از سوی دیگر، دادههای اصلی شما میتوانند بیش از هدایت تصمیمات بازاریابی انجام دهند. همچنین میتوانند یک نقطه پرش برای محتوای شگفتانگیز باشند.
۳. یک روایت برای دادههای خود ایجاد کنید
وقتی حقایق سخت را در اختیار دارید، باید بفهمید که با آنها چه کارکنید. دادههای شما ممکن است به شما نشان دهد که دهها یا حتی صدها خریدار منحصربهفرد را تأمین میکنید، بنابراین خلاق باشید. اطلاعاتی مانند الگوهای خرید را علاوه بر سن، جنسیت و گروه درآمد ارزیابی کنید.
صرفنظر از نوع دادهای که برای استفاده در محتوای خود انتخاب میکنید، آنقدر داده محور نباشید که عنصر انسانی را از دست بدهید. اگر نتوانید بینش خود را به یک داستان معنادار تبدیل کنید که با پایگاه خوانندگان شما صحبت میکند، دادههای شما پای خود را از دست خواهند داد.
غذای آماده: داستان کلید اصلی است
ناشران محتوا میخواهند اطلاعات کاملاً تحقیقشده و دیدگاههای تازه را ببینند – زیرا این همان چیزی است که پایگاه خوانندگان آنها میخواهد. بهعنوان یک تولیدکننده محتوا، وظیفه شما این است که آمار مناسب را با محتوای خود جفت کنید تا داستان خود را بهصورت بصری بیان کنید. با جمعآوری دادهها و گنجاندن آنها بهطور هوشمندانه در محتوای خود، مبنایی برای یک داستان بصری عالی خواهید داشت که مخاطب را به روشهایی که هرگز فکرش را نمیکردید درگیر میکند.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | دی 21, 1400 | بازاریابی, دیجیتال مارکتینگ
امروزه تقریباً هر کسبوکاری از نوعی بازاریابی آنلاین استفاده میکند؛ بنابراین اگر میخواهید شرکت شما متمایز شود، باید کمی متفاوت فکر کنید. پلتفرمهای جدید مانند Clubhouse و TikTok ممکن است کمک کنند. یا میتوانید استراتژیهای جدیدی را درروش های آزمایششده و واقعی خود مانند SEO و بازاریابی ایمیلی پیدا کنید. این نکات از اعضای جامعه کسبوکارهای کوچک آنلاین میتواند به شما کمک کند تا فراتر از اصول اولیه بروید و بازاریابی آنلاین خود را بهبود بخشید.
از بینش مکالمه برای حذف حدس و گمان از بازاریابی استفاده کنید
بسیاری از مشاغل از کلمات کلیدی برای بازاریابی آنلاین خود استفاده میکنند؛ اما اگر میخواهید تلاش خود را به سطح بالاتری ببرید، لازم است از کلمات کلیدی ساده فراتر بروید.
در بازاریابی آنلاین خود روی ویدیو تمرکز کنید
سالهاست که ویدئو یک روش تبلیغاتی و ارتباطی محبوب بوده است؛ اما برخی از صاحبان مشاغل همچنان در برابر این قالب مقاومت میکنند.
از روابط عمومی استفاده کنید
روابط عمومی مفهوم جدیدی نیست؛ اما در سالهای اخیر بهاندازه تاکتیکهای بازاریابی با فناوری پیشرفته مانند SEO و رسانههای اجتماعی موردتوجه قرار نگرفته است. بااینحال، هنوز هم میتواند تأثیر زیادی داشته باشد.
تمرکز بر مدیریت شهرت دیجیتال
بسیاری از کسبوکارهای امروزی بر بازاریابی دیجیتال متمرکز هستند؛ اما ممکن است مفیدتر باشد که آن را مدیریت شهرت بدانیم. بههرحال، حضور آنلاین شما بخش بزرگی از شهرت کلی شمارا تشکیل میدهد.
برنامههای بازاریابی وابسته را برای کسبوکار خود در نظر بگیرید
بازاریابی وابسته شامل ایجاد ارتباط بین مشاغل یا افرادی است که محصولات یا خدمات خود را به اشتراک میگذارند. سپس میتوانند کمیسیونهای کوچکی را از فروش ارسالشده به کسبوکار یکدیگر دریافت کنند.
پیوستن به کلاب هاوس را در نظر بگیرید
Clubhouse یک پلت فرم اجتماعی نسبتاً جدید است. برخی از برندها زودتر از موعد کار خود را آغاز کردهاند، درحالیکه برخی دیگر به عقبافتادهاند؛ بنابراین کدام مسیر برای کسبوکار شما مناسب است؟
در طول همهگیری، دید آنلاین بیشتری به دست آورید
همهگیر شدن شرایط را برای بسیاری از مشاغل سخت کرده است؛ اما برخی از کسبوکارها توانستهاند در این مدت تلاشهای بازاریابی آنلاین خود را بهبود بخشند.
برای ایجاد تجربیات مثبت مشتری، پاسخهای ایمیل را بهبود بخشید
ایمیل مارکتینگ از دیرباز یک استراتژی تجاری مهم بوده است؛ اما ارتباط شخصی نیز مهم است.
هنگام تبلیغ پادکست خود از Podfade اجتناب کنید
پادکست یک استراتژی تجاری هیجانانگیز و/یا روش تبلیغاتی ارائه میدهد؛ اما اگر میخواهید تأثیر واقعی داشته باشید، باید بهطور منظم منتشر کنید. متأسفانه بسیاری از پادکسترها از وضعیتی به نام پادفید رنج میبرند.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | آذر 7, 1400 | بازاریابی, فروش, مارکتینگ, مدیریت
روشهای مختلفی برای اندازهگیری موفقیت تجربه مشتری وجود دارد. حتی هاروارد بیزینس ریویو اذعان میکند که اندازهگیری یک تعریف بر اساس یک مشخصه دشوار است. واقعیت این است که مشتریان امروز متفاوت از ۲۰-۳۰ سال پیش عمل میکنند. مردم تجربه مشتری را معادل صحبت با شخصی از طریق تلفن برای ارائه بازخورد در مورد یک محصول/خدمت خاص، بررسی یک مشکل معلق یا درخواست چیزی موقتی میدانستند.
امروزه، تجربه مشتری میتواند شامل صحبت مشتری با یک ربات، پاسخ به نظرسنجی آنلاین، انجام جستجوی Google یا خواندن مقالات پایگاه دانش در مورد یک موضوع خاص باشد. امروزه، زمانی که مشتری با یک انسان صحبت میکند، معمولاً آخرین قدمی است که برای دریافت پاسخ برای مشکل (های) خود برداشته است. آنها انتظار پاسخهای فوری دارند و کسبوکارها باید برای آن آماده شوند.
چرا از یک رویکرد مشاوره استفاده کنیم؟
کار در خدمات مشتری از دیدگاه مشتری مسئولیت سنگینی دارد. مشتریان سؤالاتی دارند که باید در یک بازه زمانی مشخص (معمولاً بلافاصله) به آنها رسیدگی شود. از دیدگاه تیم موفقیت مشتری، درک مشکل، جمعآوری اهداف مشتری، ارائه گزینههایی برای مورد مصرف آن مشتری خاص و تعیین انتظارات ضروری است. ما این کار را انجام میدهیم تا مشتری ما نهایتاً یک تجربه باکیفیت بالا داشته باشد؛ صرفنظر از اینکه با پشتیبانی مشتری، مدیر موفقیت مشتری، مشاور یا سایر کارمندان صحبت میکند و یک حلقه بازخورد باز و صادقانه با مشتری حفظ میشود.
اولویت دادن به خدمات باکیفیت بالا برای مشتریان شما مزایایی دارد. همه ما این را میدانیم: به دست آوردن مشتری از همیشه دشوارتر است؛ بنابراین، مشتریان فعلی بهترین فرصت رشد ممکن را از طریق روشهای مختلف (پشتیبانی مشتری، نظرسنجی NPS و بررسیهای معمول با کارمند موفقیت مشتری) برای مدیریت انتظارات فراهم میکنند. کسبوکارهایی که از این مزیت استفاده میکنند، میتوانند وفاداری مشتریان خود را افزایش دهند که درنهایت با ارجاع سایر افراد به برند شما، تشویقکننده شما میشوند.
بااینحال، حفظ خدمات مشتری باکیفیت بالا آسان نیست. چگونه میتوانید با داشتن اطلاعات استنباطی لازم (چالشها، اهداف، تقسیمکار و جدول زمانی) بر روی ارائه تعاملات باکیفیت بالا با مشتریان تمرکز کنید تا مجموعهای از این تشویقکنندگان را ایجاد کنید؟
برای ارائه بیشترین ارزش به مشتریان، از رویکرد مشاورهای استفاده کنید که بر رویکرد اول پاسخ، پرسش پرسیدن، گوش دادن فعال و اولویت دادن به نگرانیهای بلندمدت مشتری تمرکز دارد. چنین روشی برای انجام یک کار و یکچیز است، فقط: حل کردن مسائل برای مشتری.
یک رویکرد مشاوره، ارزش و تجربه کلی مشتری با نام تجاری شما را افزایش میدهد. اجرای موفقیتآمیز یک رویکرد مشاورهای میتواند بر سلامت مشتری تأثیر بگذارد و درنهایت، تفاوت بزرگی در تمایل آنها برای تجدید محصولات/خدمات شما یا حتی ارتقاء ایجاد کند.
چنین رویکردی از چند جهت برای تیم نیز سودمند است:
مهارتهای مشاوره به توسعه مشاوران مؤثر در تیم موفقیت مشتری شما کمک میکند. این به کارمندان سطح ارشد تعدادی از افراد را ارائه میدهد که در تقاطع ارزش مشتری و حل مشکل متمرکز هستند که یک تقویتکننده اعتمادبهنفس عالی است.
تیمهای موفقیت مشتری که رویکرد مشاورهای را اتخاذ میکنند، یک محیط کار مستقلتر را تقویت میکنند. این به وظایف ما تبدیل میشود و توانایی بیشتری برای دفاع از طرف مشتری در داخل داریم. درک کل داستان مشتری به تیم موفقیت مشتری اجازه میدهد تا موفقیتها، نگرانیها، چالشها و امیدهای خود را با منابع داخلی کسبوکار شما بهتر در میان بگذارد.
ارائه منابع مناسب به مشتریان خود (اسناد، افراد، تبلیغات و/یا شرکا) درنهایت میتواند آنها را وادار کند تا حامیان برند شما شوند.
علیرغم اینکه چقدر این کار آسان به نظر میرسد و مزایای آن وسوسه کننده است، بهکارگیری چنین رویکردی نیازمند چارچوبی است که برای انواع مشتریان قابلاجرا باشد، بدون اینکه خصوصیات شخصی که مشتریان را منحصربهفرد میکند، تضعیف کند. چگونه این رویکرد را ساختار میدهید تا اطمینان حاصل شود که تعاملات مشتری محور باقی میمانند؟
این رویکرد، همانطور که در زیر نشان دادهشده است، به چهار بخش مجزا تقسیم میشود:
- زمینه
- اولویتها
- استراتژی
- تاکتیک
۱. زمینه
مشتریان یکمیلیون چیز در سرشان میگذرد. بهعنوانمثال، مشتریان باید در مورد نفوذ خود در بازار، کسبوکار جدید، سربار عملیاتی و مدیریت فروشنده، در میان هزاران چیز دیگر فکر کنند. درک “چه چیزی ” و “چگونه ” از طریق سؤالات میتواند به سازماندهی افکار مشتری شما کمک کند تا به نگرانیهای آنها به بهترین شکل ممکن پاسخ دهد.
. تیم موفقیت مشتری ما از مشتریان ما جزئیات ازجمله:
- از قول خودتان به من بگویید چگونه کسب درآمد میکنید یا کسبوکارتان چگونه کار میکند؟
- بازیگران کلیدی در بازاریابی، فروش، موفقیت مشتری یا C-Suite چه کسانی هستند؟
- چالشهای فعلی شما در کسبوکارتان چیست؟
۲. اولویتها
هر مشتری اولویتهای متفاوتی دارد. بازاریابی میخواهد سرنخ ایجاد کند، فروش میخواهد معاملات را ببندد و موفقیت مشتری میخواهد سلامت مشتری را حفظ کند. در تمام این مدت، ما باید خواستههای یک کارمند VP یا C-suite را در نظر بگیریم که دیدگاه سطح بالایی نسبت به مأموریت و چشمانداز سازمانی خود دارد. با استفاده از قالب هدف SMART، تیم موفقیت مشتری شما میتواند زمینه مشتری و اولویتهای کوتاهمدت و بلندمدت را به چیزی قابلاندازهگیری تبدیل کند.
۳. استراتژی
درک زمینه و ایجاد فوریت در اولویتهای مشتری میتواند به شما کمک کند پایهای محکم از جایی که بتوانید بینشهای ارزشمندی برای برآورده کردن این اولویتها ارائه دهید، داشته باشید. هنگامیکه اطلاعاتی در مورد اولویتهای مشتری خود جمعآوری کردیم، باید یک استراتژی واقعبینانه برای برآوردن این اولویتها طراحی کنیم. چند نمونه جفت بین اولویتها و استراتژی در زیر آمده است.
اولویت: در مدت یک سال ۱۰۰ سرنخ ایجاد کنید
استراتژی: با بهینهسازی مسیر تبدیل، یک کمپین پرورش lead ایجاد کنید
اولویت: افزایش جذب مشتری تا ۲۰ درصد در مدت یک سال
استراتژی: بهبود استراتژی پرورش فروش
اولویت: حفظ مشتری را تا ۵۰ درصد در مدت یک سال افزایش دهید
استراتژی: ایجاد کمپینهای ارجاع مشتری و افزایش فروش/فروش متقابل
۴. تاکتیک
شما زمینه مشتری را درک کردهاید، در اولویتهای آنها فوریت را برانگیختهاید و در حین بحث درباره یک استراتژی، خرید ایجاد کردهاید. خوب، اکنون باید مشتری خود را با منابع هدایت کنید تا درواقع این کار را به سرانجام برسانید و شاهد بازگشت باشید!
ما بهعنوان کارمندان موفقیت مشتری، ابزارهای موردنیاز برای اجرای استراتژی موردبحث با مشتری و بازیگران کلیدی که درگیر خواهند شد را توصیه میکنیم و توضیح میدهیم. در تمام این مدت، ما منابعی را برای کمک به مشتری در این زمینه فراهم میکنیم، سطح راحتی آنها را روی ابزارها را میسنجیم و به موانعی که میتواند بر سر راه انجام این کار وجود داشته باشد، اشاره میکنیم.
فرآیند ما بهمنظور ایجاد ارتباط با مشتریان خود است که بر نیازهای آنها تأکید میکند، به نگرانیهای آنها رسیدگی میکند، خود را بهعنوان منبعی برای آنها قرار میدهد و بهعنوان یک منبع استراتژیک برای رشد بلندمدت آنها عمل میکند. گردآوری زمینه و اولویتها میتواند در طول مکالمه و/یا جلسه صورت گیرد. متعاقباً، ابداع یک استراتژی و تاکتیکها نیز میتواند از طریق همین مکالمه برای پرداختن به اولویتهای مشتری با توجه به زمینه آنها انجام شود.
کارکنان خدمات مشتری باید از رویکرد مشاوره در کار خود استفاده کنند. استفاده از چنین روشی (زمینه، اولویتها، استراتژی و تاکتیکها) میتواند سؤالات مشتریان را حل کند، ارزش آنها را به حداکثر برساند و تجربه استثنایی ایجاد کند. سرمایهگذاری مقدار انرژی که معمولاً برای جذب مشتری صرف میکنید، میتواند با گروهی از مشتریان وفادار که میتوانید در درازمدت به آنها تکیه کنید جبران شود.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | دی 11, 1398 | بازاریابی, مارکتینگ
این طرح اجمالی بازتابدهنده برنامههای بازاریابی است که توسط مدیران تولید در سازمانهای انتفاعی ایجاد شدهاند، اما ممکن است سه مورد در این مدل نادیده گرفته شوند: اول اینکه، بازارهای هدف پیش از تعیین اهداف انتخاب شدهاند. دوم اینکه رقابت در تحلیل موقعیت مشخص نشده است و نهایتاً اهداف برنامه همان معیارهای کمیتپذیر برنامه در برابر هدف گستردهتر برنامه هستند. به نقل از کسب و کار دماوند، مسلم است که عناوین هر بخش از برنامه میتواند و احتمالاً باید برای تطبیق با فرهنگ و مدلهای برنامهریزی موجود سازمان تغییر کند.
گام ۱: توصیف پیشزمینه، هدف و محور برنامه
با ذکر موضوعی اجتماعی که برنامه میخواهد بدان بپردازد آغاز کنید و سپس عواملی را که منجر به ایجاد برنامه شدهاند بهطور خلاصه بیان کنید. مسئله چیست؟ چه اتفاقی رخ داده است؟ میتوان دادههای اپیدمی شناختی، علمی یا دادههای پژوهشهای دیگران را در رابطه با بحران بهداشت عمومی، مسئله ایمنی، یک خطر محیط زیستی یا نیاز به تعامل اجتماعی گنجاند.
سپس بیان هدف به نحوی بسط مییابد که مزیت یک فعالیت موفق را بازتاب میدهد و سپس محور برنامه بهمنظور محدود کردن دامنه برنامه انتخاب میشود؛ یعنی از میان گزینههای بسیار زیادی که در هدف برنامه تأثیر دارد، یک گزینه انتخاب میشود که برنامه بدان خواهد پرداخت.
گام ۲: انجام یک تحلیل موقعیت
بسته به هدف و محور برنامه، بررسی سریع عوامل و نیروها در محیط داخلی و خارجی به انجام میرسد که پیشبینی میشود بر تصمیمگیری در برنامهریزی بعدی تأثیرگذار بوده یا بدان مرتبط است. غالباً با اشاره به تحلیل swot نقاط قوت داخلی برای به حداکثر رساندن آنها و نقاط ضعف برای به حداقل رساندنشان مشخص میشوند؛ از جمله عواملی مانند منابع قابلدسترس، تخصص، حمایت مدیریت، اتحادیهها و شرکای کنونی، امکان قابلیتهای سیستم، اعتبار موسسه و اولویت موضوع.
گام ۳: انتخاب بازارهای هدف
در این مرحله حیاتی، هدف فعالیتهای بازاریابی شما انتخاب میشوند. یک توصیف دقیق از بازار هدفتان با استفاده از ویژگیهایی نظیر مرحله تغییر، جمعیتشناسی، جغرافیا، رفتارهای مربوطه، روانشناسی و اندازه بازار فراهم میشود. هر برنامه بازاریابی بهطور آرمانی بر یک بازار هدف اولیه متمرکز میشود، هرچند که غالباً بازارهای ثانویه دیگری شناخته شده و راهبردها برای تأثیرگذاری بر آنها نیز گنجانده میشوند.
دستیابی به این هدف یک فرایند سه مرحلهای است که عبارت از این است که در وهله اول بازار را به گروههای مشابه تقسیم کنید، بخشها را بر اساس مجموعهای از معیارها ارزیابی نمایید و سپس یک یا چند بخش را بهعنوان نقطه محوری برای وضعیت سنجی و راهبردهای ترکیب بازاریابی انتخاب کنید.
گام ۴: تعیین اهداف و مقاصد
برنامههای بازاریابی اجتماعی همواره شامل هدف رفتاری است؛ یعنی همان چیزی که ما درصددیم تا بازار هدف را برای انجام آن تحت تأثیر قرار دهیم. این رفتار میتواند همان چیزی باشد که ما میخواهیم مخاطبان هدف ما آن را بپذیرند، رد کنند، اصلاح کنند، ترک کنند. در اغلب اوقات پژوهش ما نشان میدهد که ممکن است چیزی وجود داشته باشد که لازم باشد بازار برای برانگیخته شدن به انجام آن، بداند یا آن را باور کند.
اهداف شناختی شامل اطلاعات یا واقعیتهایی است که ما میخواهیم بازار از آن آگاه باشد. اطلاعاتی که میتواند آنها را نسبت به اجرای رفتار مطلوب مشتاقتر کند. اهداف مربوط به باور بیشتر با احساسات و رویکردها مرتبطاند.
گام ۵: شناخت رقیب و موانع و انگیزههای بازار هدف
شما در اینجا میدانید که میخواهید بر چه کسی تأثیر بگذارید و چه چیزی را از آنها میخواهید تا انجام دهند. شما حتی میدانید که چه تعداد، یا چند درصد از مخاطبان هدف خودتان را میتوانید متقاعد کنید؛ اما قبل از اینکه به بسط و گسترش وضعیت سنجی و ترکیب بازاریابی برای این مخاطبان بپردازید.
شما برای فهم اینکه بازار هدف شما در حال حاضر چگونه عمل میکند یا ترجیح میدهد عمل کند و موانع واقعی یا مفروضی که آنها در رابطه با این رفتار مطلوب با آنها مواجه هستند و آنچه آنها را برای خرید این رفتار ترغیب میکند، باید به صرف زمان، کار و منابع بپردازید.
گام ۶: انجام یک وضعیت سنجی مطلوب
این نظریه برای نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ توسط دو مدیر تبلیغات عمومیت یافت. آل ریس و جک ترون بیان میکنند که وضعیت سنجی را با یک محصول آغاز کردند، اما این همان کاری نبود که شما در مورد محصول انجام میدهید. «وضعیت سنجی همان چیزی است که شما با نگاه و اندیشیدن به یک چشمانداز انجام میدهید؛ یعنی شما وضعیت محصول را با نگاه به چشمانداز تعیین میکنید.»
گام ۷: ایجاد ترکیب بازاریابی راهبردی
این بخش از برنامه به توصیف راهبردهای شما درزمینهٔ محصول، قیمت، مکان و تبلیغات میپردازد. آمیزهای از این مؤلفهها است که ترکیب بازاریابی شما را تشکیل میدهد و بهعنوان عوامل تعیین کننده تلقی میشود که برای تأثیرگذاری بر رفتارها به کار میروند.
محصول: محصول محوری عبارت است از مزایایی که مخاطبان هدف برای آنها ارزش قائل میشود؛ یعنی مزایایی که آنها باور دارند بهعنوان نتیجه عمل خود آنها را به دست خواهند آورد و مزایایی که شما آنها را برجسته میسازید.
قیمت: در اینجا هزینههای مالی مربوط به برنامه را ذکر کنید که مخاطبان هدف آنها را پرداخت خواهد کرد. همچنین عوامل بازدارنده مالی را ذکر کنید و مشوقهای غیرمالی نظیر نشان ملی و عوامل بازدارنده غیرمالی نظیر معرفی منفی در عموم.
مکان: در بازاریابی اجتماعی مکان عمدتاً به موقعیت و زمانی مربوط میشود که بازار هدف رفتار مطلوب را اجرا میکند و یا به ابژههای عینی مربوط به فعالیت دست مییابد یا خدماتی دریافت میکند که با این فعالیت همراه شدهاند.
تبلیغات: در این بخش شما به توصیف راهبردهای ارتباطی قانع کننده خواهید پرداخت که شامل تصمیمات در رابطه با پیامهای کلیدی، پیامرسانها، وسایل ارتباطجمعی. تصمیمات در رابطه با شعارها و عبارات نیز گرفته خواهند شد.
گام ۸: طرح کلی یک برنامه را برای نظارت و ارزیابی ترسیم کنید
برنامه ارزیابی شما توصیف میکند که چه معیارهایی برای ارزیابی موفقیت تلاش ما به کار خواهد رفت و چگونه و چه زمانی این معیارها اتخاذ میشوند. این برنامه بعد از نخستین وضوح بخشی از به هدف و آمادگی برای ارزیابی و بازنگری اهدافی که برای این فعالیت تعیینشدهاند، تهیه میشود. معیارها نوعاً دریکی از سه مقوله قرار میگیرند: معیارهای درون داد، معیارهای نتیجه، معیارهای تأثیر.
گام ۹: تعیین بودجه و یافتن منابع سرمایهگذاری
بر اساس ویژگیها و مزایای محصول، مشوقهای مالی، شیوههای توزیع، تبلیغات پیشنهاد شده، برنامه ارزیابی و شرایط سرمایهگذاری خلاصه شده و با منابع سرمایهگذاری قابلدسترس و احتمالی مقایسه خواهند شد. نتایج حاصله در این گام ممکن است بازنگری در راهبردها، مخاطب هدف، اهداف و نیازها به تضمین منابع مالی دیگر را ضروری سازد. تنها یک بودجه نهایی در این بخش نمایان میشود که منابع مالی تضمین شده را تعیین میکند و مشارکت شرکا را بازتاب میدهد.
گام ۱۰: یک برنامه اجرایی را کامل کنید
این برنامه شامل سندی است که توصیف میکند چه کسی، چه چیزی، چه وقت، برای چه تعداد انجام خواهد داد. این برنامه، راهبردهای بازاریابی سابق را به کنشهای خاص تغییر میدهد. برخی این بخش را «برنامه واقعی بازاریابی» تلقی میکنند. ازاینجهت که تصویری روشن از فعالیتهای بازاریابی، مسئولیتها، زمانبندیها و بودجه فراهم میکند. برخی حتی این برنامه را بهعنوان قطعهای مستقل در نظر میگیرند که میتوانند آن را با گروههای داخلی مهم تقسیم کنند. نوعاً فعالیتهای مفصلی برای نخستین سال فعالیت، با اولویتهای گسترده برای سالهای بعدی صورت میگیرد.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | مهر 24, 1398 | بازاریابی, مارکتینگ
بازاریان تجاری اغلب مجموعهای از مشتریان رادارند که رفتارهای مختلفی دارند: برخی از آنها تأکیدشان بر قیمت پایین و رویکرد معاملهای است، درحالیکه سایرین برای خدمت واقعی ارزش قائلاند و رابطه مبتنی بر همکاری برایشان مطلوب است. به گزارش هورموند، مشتریانی نیز وجود دارند که در میانه این جریان قرار میگیرند. برای توسعه استراتژیهای مناسب و سودآور بازاریابی، بایستی به پنج حوزه توجه ویژه مبذول داشت:
- به دست
آوردن دادههای رابطه: برخورداری از اطلاعات صحیح در مورد مشتری مبنایی
برای استراتژیهای موفق بازاریابی رابطه مند فراهم میآورد بانکهای اطلاعاتی شرکت
فروشنده بایستی سیمایی از پیشینه روابط هر مشتری فراهم کنند، تصمیمگیرندگان کلیدی
را شناسایی کنند، خریدهای قبلی از همه خطوط محصول را مجزا کنند، نیازها و قابلیتهای
مشتری را نشان دهند. بازاریان تجاری برای به دست آوردن دادههای مربوط به مشتری و
تبدیل آن به اطلاعات ارزشمند برای راهنمایی استراتژی بهسرعت در حال پذیرش نرمافزار
مدیریت ارتباط با مشتری از شرکتهایی نظیر oracle و سیستمهای Siebel هستند.
- انتخاب
مشتری: انتخاب مشتری نیازمند شناختی روشن از نیازهای
مشتری، درک مناسب از هزینههای خدمترسانی به گروههای مختلف مشتریان و پیشبینی
صحیح فرصتهای سود بالقوه است.
ارزش: “منافع اقتصادی فنی، خدماتی، اجتماعی ادراکشده
توسط مشتری در مقایسه باقیمت پرداختی برای محصول ارائهشده.” در فرایند
انتخاب مشتری بایستی پتانسیل سودآوری را نیز مدنظر قرارداد. اگر محصول برای فعالیتهای
مهم باشد، برخی مشتریان ارزش زیادی برای خدمات پشتیبانی قائلاند و برای پرداخت
قیمت بالاتر درازای این پشتیبانی آمادگی دارند. مشتریان دیگری نیز هستند که در تصمیمگیری
درمورد انتخاب محصول بسیار به قیمت حساساند و ارزشی برای خدمات پشتیبانی قائل نیستند. - توسعه محصولات مخصوص مشتری: برای توسعه محصول مخصوص مشتری، بازاریاب تجاری بایستی
ماهیت روابط خریدار-فروشنده را بیازماید. استراتژیهای دنبال شده از سوی رقبا در
یک صنعت در طیفی تحت عنوان پهنای باند صنعت در روابط کاری قرار میگیرد.
تمرکز
سودآوری بر خدمات پشتیبانی خارج از بسته پیشنهادی: استراتژی نامحدود را میتوان برای دستیابی به مشتریانی که تأکید
بیشتری بر معامله دارند دنبال کرد. در اینجا خدمات محصول محوری که نیازهای مشتری درزمینهٔ
قیمت، کیفیت و دسترسی را فراهم میکند بهصورت نامحدود ارائه میشود.
تمرکز بر
محصول و افزودن خدمات پشتیبانی با توافق طرفین دربسته پیشنهادی: در تولیدات مبتنی بر همکاری محصول اضافهشده با ویژگیهای غنیشده
برای مشتری مطلوب است. ویژگیهای افزودهشده، شامل برنامههای هماهنگ کاهش هزینه،
کمک فنی، تضمین برنامههای تحویل و تبلیغات همکارانه میشود.
ارائه
پیشنهاد خدمات به مشتری بهصورت منعطف دربسته های پیشنهادی متنوع: بازاریان تجاری میتوانند از طریق ارائه مجموعه پیشنهادات
خدمت و ارائه راهکارهای اختصاصی برای گروهی از مشتریان یا حتی یک مشتری، یک حاشیه
رقابتی به دست آورند. نخست پیشنهاداتی باید ایجاد شود که حداقل تعداد خدماتی که ازنظر
همه مشتریان در بخش خاصی از بازار مطلوب است را در برگیرد. دوم، خدمات انتخابی
ایجاد میشود که از طریق کاهش هزینهها یا بهبود عملکرد عملیات مشتریان به آنها ارزشافزودهای
ارائه میکند. - اجرای استراتژیهای
رابطه: در بازار تجاری، نیروی فروش نقشی محوری در
مدیریت رابطه ایفا میکند. استراتژیهای موفق رابطه توسط یک سازمان کارآمد، همسویی
فروش شخصی و هماهنگی نزدیک با واحدهای پشتیبانی شکل میگیرد. برخی شرکتها، سازمان
فروش را به واحدهایی تقسیم میکند که هرکدام گروه مشخصی از رابطه را بر عهدهدارند؛
بهعنوانمثال، در شرکت موتورولا، نیروی فروش بازار استراتژیک شامل تیمهای فروش،
مهندسان اجرا، مهندسان کیفیت، دیگرکسانی که برای مشارکت با مشتریان خاصی تعیینشدهاند،
میباشد. در مقابل، اعضای نیروی فروش جغرافیایی بهصورت انفرادی عمل میکنند و
وظایف سنتی فروش را انجام میدهند. درنهایت نیز، نیروی فروش توزیعکننده به اعضا
کانال توزیع محصولات شرکت ارائه خدمت میکند و به آنها در حفظ روابط کاری با این
بخش از مشتریان موتورولا کمک میکند.
- ارزیابی
پیامدهای استراتژی رابطه: گاهی به دلیل عدم همسویی انتظارات طرفین تلاشهای
ایجاد رابطه شکست میخورند. هدف ارتباط این است که امکان حداکثر سازی ارزش مشترک
برای خریدار و فروشنده را فراهم آورد. این امر نیاز به ارزیابی رسمی پیامدهای
ارتباطی را ایجاد میکند.
روابط
نظارتی: برخی عوامل میتوانند به روابط صدمه بزنند به
همین دلیل بازاریابان تجاری بایستی نسبت به علائم نگرانکننده حساس باشند. ممکن
است نیازهای مشتری درنتیجه تغییر بازار، ظهور رقبای جدید در بازار، فناوری جدید یا
فشار مداوم جهت کاهش هزینه تغییر کند.
تعهد
نمایشی: روابط با مشتری میتواند بهوسیله مسائلی از
قبیل کیفیت محصول، تأخیر در تحویل، یا پشتیبانی ناکافی از خدمت صدمه ببیند. هرکدام
از اینها میتواند مخاطراتی برای ارتباط داشته و نشانه فقدان تعهد از سوی
بازاریاب تلقی شود.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | خرداد 9, 1398 | دیجیتال مارکتینگ, بازاریابی, مارکتینگ
طراحی وب کارآمد، جز اصلی بازاریابی دیجیتال است که بر اساس آن زمان ما
راهبردهایی را برای سایر هستههای توزیع ارائه میکنیم که شامل بازاریابی جستجوگر،
بازاریابی اجتماعی، بازاریابی موبایلی و بازاریابی ایمیلی است. چگونگی طراحی صفحه
وب بر اساس یافتن و ب سایت در اینترنت از اهمیت زیادی برخوردار است. علیرغم حرکت
به سمت بازاریابی اجتماعی و بازاریابی موبایلی، هنوز هم وبسایت مقصد اصلی کمپینهای
بازاریابی ما است و وبسایت را باید بتوان بهصورت آنلاین پیدا نمود. میتوان نماد
شبکههای اجتماعی را در وبسایت وارد کرد تا مشتریان را به بازارهای شبکههای
اجتماعی ارجاع دهد و میتوان برای افزایش بازدید وبسایت نیز از آن استفاده کرد.
پست الکترونیک میتواند بهعنوان بخشی از برنامه یکپارچه برای هدایت ترافیک به سمت
سایت و تداوم تعامل با مشتری به کار گرفته شود.
مهم است که در زمان مراجعه بازدیدکنندگان به سایت بتوانند بهسادگی از آن
استفاده کرده و آنچه مدنظرشان است را بیابند. از ابتدای ظهور اینترنت و طراحی وبسایت،
چیزهای زیادی تغییر کرده اما اصول زیربنایی همچنان ثابت هستند. اول از همه باید
اهداف وبسایت را تعیین کرد. وبسایت به دو مقوله اصلی تقسیم میشود: وبسایت
اطلاعاتی و وبسایت معاملهای. وبسایت اطلاعاتی تنها ارائهدهنده اطلاعات است و
امکان خرید محصول یا خدمت از آن وجود ندارد. از وبسایتهای معاملهای در تجارت
الکترونیک یا کمک به شرکتهای غیرانتفاعی استفاده میشود. نباید اهداف وبسایت
برای افراد فنی را نادیده گرفت. بازاریابان همواره باید در این فرایند حضورداشته
باشند و مشتری را نیز مدنظر قرار دهند.
درمجموع ما به وبسایتی نیاز داریم که ویژگی چسبندگی داشته باشد و موجب بازگشت
مجدد مشتریان به وبسایت شود. همانطور که استیو جابز نیز اشارهکرده ما به چیزی
نیاز داریم که واقعاً کاربردی باشد و به کاربر کمک کند تا بداند چهکاری را باید
انجام دهد. با تحول اینترنت، جزئیات طراحی وب، پیچیدگی بیشتری پیدا کرد. بااینحال
فرایند ایجاد یک وبسایت همچنان ثابت باقیمانده است.
وب بهعنوان یک ابزار بازاریابی رشد کرده و ظرفیت اتصال اطلاعات و ارتباطات
اجتماعی را نیز ارتقا داده است. در ابتدا کار اینترنت شامل کسب اطلاعات مشتری از
طریق وبسایتها و پایگاههای داده مربوطه بود. با تحول وب روشهای جستجوی
کلیدواژه و رسانه اجتماعی، رواج بیشتری پیدا کرد. در ابتدا، وب بانام بروشور
اینترنتی معرفی شد. بروشور اینترنتی روشی برای قرار دادن اطلاعات در وبسایت است.
وب، کار بازاریابان را پیچیدهتر کرد و علاوه بر فراهم کردن اطلاعات، از تعامل وب
نیز سود میبرد. این پیشرفت نیازمند پایگاه داده مشتری و مجموعهای از اطلاعات
مشتری است تا پاسخهای شخصی سازی شده و توصیههای را ارائه کند.
اکنون در حال ورود محتاطانه به جهانوب هستیم که شامل کاربرد اصطلاحات معنایی
و مضمونی پیچیدهتر در جستجو و ظهور برنامههای تلفن همراه است (کلیه وبسایتهای
اکنون باید نسخه موبایلی برنامه خود نیز ارائه کنند). بااینحال، یک فرایند توسعه قابلاطمینان
که با راهبرد شرکت همگام باشد بدون در نظر گرفتن اینکه در چه مرحلهای از اینترنت
هستید به شما کمک خواهد کرد.
انتهای مطلب/ لینک منبع