توسط علیرضا روهنده | آذر 11, 1402 | بازاریابی, فروش
بسیاری از کسبوکارهای الکترونیک، ازغولهایی مانند آمازون و والمارت گرفته تا فروشگاههای کوچک، بخش خوبی از سود خود را در طول فروش جمعه سیاه به دست میآورند. اگر صاحب کسب و کار الکترونیک هستید و می خواهید فروش خود را افزایش دهید، این راهنما برای شما مناسب است.
چگونه فروش جمعه سیاه خود را افزایش دهیم
آماده سازی اولین گام در ایجاد درآمد در طول فروش شما است. هرچه زودتر بتوانید شروع کنید، بهتر است. در نظر بگیرید که برای برنامه ریزی استراتژی بازاریابی، موجودی محصول، تخفیف های فروش و مواد تبلیغاتی چقدر زمان نیاز دارید تا برای فروش آماده شوید. اطمینان حاصل کنید که تیم های پشتیبانی و اعزام مشتری شما برای رسیدگی به حجم زیادی از سفارشات در زمان کوتاه مجهز هستند. آیا در فروش موجودی شما تمام می شود؟ آیا برنامه بازی برای آن سناریو دارید؟ از خود بپرسید که آیا شما و کارمندانتان برای مقابله با کسب و کار مجهز هستید، سپس با استفاده از این نکات برنامه ریزی کنید.
۱.فروش ساعتی را اجرا کنید
فروش ساعتی پتانسیل بسیار زیادی برای افزایش فروش شما دارد. اگر در جمعه سیاه تخفیف ۵۰ درصدی ارائه می دهید، تخفیف خود را به مدت یک ساعت به ۵۵ درصد افزایش دهید. از تایمرهای شمارش معکوس و پنجره های بازشو استفاده کنید تا بازدیدکنندگان وب سایت را از معاملات با زمان محدود خود آگاه کنید. شما می توانید فرصت پس انداز اضافی را با مشتریان و دنبال کنندگان فعلی خود از طریق ایمیل و بازاریابی رسانه های اجتماعی به اشتراک بگذارید . برای افزایش تعامل و کمک به پیگیری عملکرد فروش ساعتی خود از کدهای کوپن تخفیف مختلف برای هر فروش استفاده کنید.
۲. راهنماهای هدیه ارائه کنید
مردم اغلب در گوگل جستجو می کنند تا آیتم های مناسب برای دوستان، اقوام و دیگران را بیابند. می توانید راهنمای هدیه ایجاد کنید تا به آنها نشان دهید که کدام محصولات را برای افراد مختلف در زندگی آنها توصیه می کنید. در راهنما، محصولات خود را ذکر کنید و جزئیات و تخفیف ها را مشخص کنید. به آنها بگویید چرا محصول شما همان چیزی است که می خواهند بخرند. همچنین می توانید با سایر سایت ها تماس بگیرید تا محصولات خود را در راهنمای هدیه آنها ذکر کنید.
۳. به مشتریان چیزهای رایگان بدهید
مردم چیزهای رایگان را دوست دارند و شما می توانید از هدایا و خدمات رایگان به عنوان انگیزه ای برای مشتریان خود در طول فروش خود استفاده کنید. ارائه کارت هدیه، محصولات یا ارسال رایگان به مشتریان خود را در نظر بگیرید. اگر تخفیف های خوب یا مشوق های رایگان ارائه نمی کنید، می تواند بر فروش کلی شما تأثیر بگذارد. اگر نمی توانید محصولات، خدمات یا کارت های هدیه رایگان ارائه دهید، حداقل از تامین مالی بدون بهره برای محصولات خود استفاده کنید. اگر نمی توانید چیزی را به صورت رایگان ارائه دهید، مشتریان شما به سراغ رقبای شما خواهند رفت که این کار را انجام می دهند.
۴. زود شروع کنید، دیر پایان دهید
این یک استراتژی ساده و در عین حال موثر برای افزایش فروش شما است. مردم برای خرید محصولات مورد علاقه خود منتظر فروش بلک فرایدی هستند. بنابراین اگر فروش خود را زود شروع کنید، می توانید ابتدا مشتریان را جذب کنید، قبل از اینکه در جای دیگری خرید کنند. بستن فروش خود بعداً به افرادی که دیرتر وارد می شوند اجازه می دهد تا از معاملات شما نیز استفاده کنند.
۵. از کانال های بازاریابی مناسب استفاده کنید
کانال های بازاریابی نقش مهمی در ارتقای فروش دارند. کانال های مناسب می توانند فروش و درآمد شما را افزایش دهند، اما کانال های نادرست می توانند پول و تلاش شما را هدر دهند. کانال های بازاریابی خود را با دقت انتخاب کنید. همه پلتفرم ها یکسان نیستند. هر کدام مخاطبان متفاوتی دارند، بنابراین پلتفرمها را با توجه به پایگاه مشتریان هدف کسبوکار خود انتخاب کنید. نمی توانید تصمیم بگیرید که از کدام یک استفاده کنید؟ در اینجا برخی از رایج ترین کانال های بازاریابی برای کسب و کار شما وجود دارد که باید در نظر داشته باشد.
اینستاگرام یکی دیگر از کانال های فوق العاده برای جذب مشتریان جدید برای کسب و کار شما است. دسترسی ارگانیک اینستاگرام می تواند به شما در افزایش فروش در صورت استفاده صحیح از آن کمک کند. رسانه ها، هشتگ ها و CTA هایی که انتخاب می کنید می توانند به شما کمک کنند تا مخاطبان بیشتری را جذب کنید. از استوری های اینستاگرام، IGTV و تبلیغات برای افزایش دسترسی خود استفاده کنید.
سئو می تواند به شما کمک کند تا مشتریان جدیدی را از طریق جستجوهای ارگانیک بدون هیچ هزینه اضافی به دست آورید. مردم از عبارات جستجوی خاص مربوط به فروش استفاده می کنند، بنابراین محتوای خود را برای مطابقت بهینه کنید. اگر در حال حاضر وبلاگی برای فروشگاه خود دارید، محتوای جمعه سیاه خود را به پست های موجود خود پیوند دهید، به خصوص پست هایی که ترافیک زیادی دارند. SEO برای به دست آوردن نتایج زمان می برد، بنابراین محتوای خود را زودتر ایجاد کنید تا بتواند قبل از روز فروش در صدر SERP های گوگل قرار گیرد.
بازاریابی ایمیلی بهترین کانال برای هدف قرار دادن مجدد مشتریان فعلی شماست. برای به دست آوردن حداکثر نتایج با بازاریابی ایمیلی، به مشترکین خود تخفیف و تبلیغات بدهید. برای انجام این کار به ابزاری نیاز دارید و نرم افزار ایمیل مارکتینگ مکان خوبی برای شروع است. بسیاری از کانال های بازاریابی دیگر وجود دارند که باید با توجه به جایگاه کسب و کار خود آنها را جستجو کنید.
۶. ارائه تخفیف های ارجاع
برنامه های ارجاع یک استراتژی موثر برای تبلیغ فروش جمعه سیاه شما هستند. اگر به مشتریان خود محصولات شما را به شخص دیگری ارجاع دادند، تخفیف بدهید. شما می توانید از این استراتژی در کسب و کار معمولی خود استفاده کنید، اما در طول بلک فرایدی بسیار مفید است. این به شما کمک می کند تا پایگاه مشتری خود را با حداقل هزینه و تلاش رشد دهید، مشتریان تبلیغات را برای شما انجام می دهند.
۷. مطمئن شوید که فروشگاه شما آماده است
صفحات فرود کسب و کار الکترونیک شما باید هم دسکتاپ و هم سازگار با موبایل باشد و سیستم های فنی و ردیابی شما نیز باید برای فروش آماده باشند. تست هایی را اجرا کنید تا مطمئن شوید سایت شما می تواند در طول زمان فروش با افزایش ترافیک روبرو شود و می تواند به سرعت بارگذاری شود تا همه مشتریان بالقوه بتوانند به آن دسترسی داشته باشند. اگر فکر نمی کنید وب سایت شما از پس آن برآید، نرم افزار کسب و کار الکترونیک جدید را در نظر بگیرید.
جمع بندی
مردم انگیزه بالایی برای خرید در جمعه سیاه دارند، اما برای مشاهده نتایج باید یک برنامه فروش را اجرا کنید. تمام نکات ذکر شده در بالا را رعایت کنید و فراموش نکنید که فروش، درآمد و هزینه های خود را در حین فروش پیگیری کنید. این به شما کمک می کند از اشتباهات خود درس بگیرید. اگر شما می خواهید برنامه های بازاریابی و بودجه خود را برای فروش بهبود و تغییر دهید، می توانید یک مشاور یا شرکت متخصص را استخدام کنید که به شما کمک کند.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | آبان 6, 1402 | فروش
تعیین نیازهای مشتری مستلزم این است که هر مشتری را منحصر به فرد بدانیم. در حالی که بسیاری ممکن است نیازهای مشترک مرتبط با محصول یا خدمات شما را داشته باشند، تقریباً همه ارزش ها و ترجیحات متفاوتی خواهند داشت. هر کدام در زندگی تجربه های متفاوتی داشته اند و در شرایط متفاوتی خواهند بود. تا زمانی که برای درک بهتر مشتریان خود به عنوان افراد وقت صرف نکنید، احتمالاً در ارزیابی مؤثر نیازهای آنها شکست خواهید خورد.
دانش از هر نوعی به تلاش شما برای یادگیری مداوم کمک می کند. هر چیزی که در مورد نیازهای مشتری یاد می گیرید می تواند به شما کمک کند پایگاه دانش خود را رشد دهید و توانایی کلی خود را به عنوان یک حرفه ای فروش بهبود بخشید. بیایید هشت روش برتر برای فروش با صداقت را بررسی کنیم:
۱. فراتر از دستورالعمل ها و مقررات صنعت بروید
دانش گسترده دستورالعمل ها و مقررات صنعت برای ارائه اطلاعات دقیق و قابل اعتماد به مشتریان ضروری است. دانش عمیق شما به شما کمک می کند از ارائه نادرست محصولات، ادعاهای نادرست و درگیر شدن در اقدامات فریبنده جلوگیری کنید. همچنین به شما کمک می کند از حقوق مصرف کننده و رقابت منصفانه محافظت کنید.
این چیزی بیش از بررسی یک جنبه اخلاقی و قانونی است، این پایه و اساس ایجاد اعتماد است. تخصص شما باید در مورد محصول یا خدمات شما و همچنین برای خود مشتریان شما اعمال شود. از اولویتهای ارتباطی گرفته تا نگرانیهای حفظ حریم خصوصی، ایجاد یک تجربه شخصی و شفاف برای مشتری کلیدی است. اغلب، برندها فکر می کنند که در این زمینه بهتر از آنچه هستند عمل می کنند.
۲. مشتری را در اولویت قرار دهید
برای اینکه با کارکنان و مشتریان خود با احترام رفتار کنید، باید از ترجیحات آنها آگاه باشید. تحقیق در مورد تفاوت های فرهنگی و ترجیحات بازار به شما کمک می کند تا مشتریان را متقاعد کنید که کالاها یا خدمات شما را خریداری کنند. برای جذب مخاطب هدف خود ادعاهای نادرست نکنید. در عوض، راهی برای حل مشکل جمعیتی خاص آنها بیابید که صادقانه و قابل اجرا باشد. برای درک بهتر بازار هدف خود، می توانید:
- گروه های متمرکز برگزار کنید
- ارسال نظرسنجی
- از فالوورهای موجود در شبکه های اجتماعی نظرسنجی کنید
- از ابزارهای تحلیلی مانند Google Trends استفاده کنید
درک این روندها در مخاطبان هدف به شما این امکان را می دهد که تکنیک های فروش خود را به خوبی تنظیم کنید و از رقبا پیشی بگیرید. همچنین میتوانید درک بیشتری از بازار، از جمله موانع ورود، بهترین زمانها برای فروش، و اینکه چگونه نوسانات قیمت بر خرید مصرفکننده تأثیر میگذارد، به دست آورید. دانستن این پیچیدگی ها شما را برای کمک بهتر به مشتریان هدف خود مجهز می کند. به عنوان مثال، شما می توانید از فروش یک محصول بالاتر از قیمت بازار خودداری کنید و بنابراین از بررسی های منفی یا بازگشت خودداری کنید.
۳. فعالانه به نیازهای مشتریان گوش دهید
فروش به معنای گوش دادن و کمک به مردم برای حل یک مشکل است. دلیل اصلی بیزاری مشتریان از فروشندگان این است که بسیاری از آنها گوش نمی دهند. مردم می خواهند در روابط دیده شوند و شنیده شوند و این به روابط با مشتریان بالقوه گسترش می یابد. ممکن است شبیه یک تکنیک فروش مبتدی به نظر برسد، اما گوش دادن فعال برای بستن یک معامله ضروری است.
حتی اگر فکر می کنید در حال گوش دادن هستید، ممکن است به درستی پاسخ ندهید. گوش دادن غیرفعال باعث میشود در بهترین حالت بیتفاوت و در بدترین حالت کاملاً بیادب به نظر برسید. گوش دادن غیرفعال شامل زبان بدن غیرفعال است که از نظر ظاهری نشان می دهد که شما توجه کامل به گوینده را ندارید. شما به صورت شفاهی یا غیر شفاهی بازخوردی ارائه نمی کنید و گوینده احتمالاً بی علاقگی شما را متوجه می شود.
برای گوش دادن فعال، از زبان بدن مناسب استفاده کنید. سرتان را تکان دهید و برای نشان دادن علاقه به جلو خم شوید. سعی کنید آنچه را که فرد گفته است دوباره بیان کنید تا نشان دهید که به او گوش داده اید و درک کرده اید. گوش دادن فعال به شما کمک می کند رابطه و اعتماد ایجاد کنید. این روشهای اخلاقی شما را افزایش میدهد، زیرا همه چیز را به فروش نمیرسانید و مشتریان توجه میکنند که شما به نیازهای آنها اهمیت میدهید.
به عنوان مثال، شما در حال فروش یک بسته اینترنتی به یک مشتری قدیمی هستید. شما ممکن است بدانید که آنها به چه چیزی نیاز دارند، اما به جای اینکه به این موضوع توجه کنید، فعالانه به نگرانی های آنها گوش می دهید. شما در مورد مشکلات اینترنتی که در گذشته داشتهاند یادداشت برداری میکنید، سرتان را تکان میدهید، تماس چشمی مکرر برقرار میکنید و تمام تلاش خود را میکنید که تا زمانی که صحبت کردن تمام نشده است، با پیشنهادات صحبت نکنید. در نتیجه، مشتری احساس می کند که شنیده می شود و شما واقعا نیازهای اینترنتی او را درک می کنید و فروش را انجام می دهید.
۴. در کل فرآیند شفاف باشید
تردید مشتری شما هرچه که باشد، حول سوالات یا نگرانی های او رقص نکنید. درعوض، آنها را مستقیماً مورد خطاب قرار دهید. در مورد قیمت و سایر شرایط فروش پیشاپیش باشید. اگر محصول شما گران است، آن را انکار نکنید. به آنها نشان دهید که چرا قیمت مناسبی دارد و چگونه به آنها کمک می کند مشکلشان را حل کنند. توضیح دهید که چرا از راه حل های دیگر بهتر است.
هرچه مشتری اطلاعات بیشتری داشته باشد، احتمال رضایت بیشتری از خرید خود خواهد داشت. به هر حال، شما بازی طولانی را انجام می دهید و می خواهید آنها مشتریانی وفادار و مکرر شوند. و اگر اعتماد آنها را به دست آورید و آنها در نهایت راضی باشند، این یک احتمال واضح است.
۵. از تکنیک های فروش تهاجمی یا فشار برانگیز خودداری کنید
این یک تصور رایج است که فروشندگان زورگو هستند. بسیاری از مردم حتی نمیخواهند در بخش فروش کار کنند، زیرا نمیخواهند محصولات و خدمات را به مردم تحمیل کنند یا فکر نمیکنند که میتوانند به اندازه کافی تهاجمی باشند. با این حال، بهترین راه برای فروش این است که به هر قیمتی از زورگویی خودداری کنید.
اگر هنگام مطرح کردن فروش مراقب نباشید، می توانید در قلمروی سختگیر بیفتید. اگر قبل از اینکه بخواهید آنها را به خرید وادارید، ابتدا با آنها رابطه برقرار نکنید، اکثر مشتریان بالقوه احساس فشار خواهند کرد. عادات خاصی وجود دارد که باید از آنها اجتناب کنید اگر نمی خواهید در فروش به عنوان یک فرد زورگو برخورد کنید، مانند:
- صحبت کردن در مورد محصول قبل از دانستن نیازهای مشتری، مفید و سخت گیرانه به نظر می رسد. سعی کنید ابتدا فعالانه گوش دهید، حتی اگر فکر می کنید از قبل می دانید چه چیزی باعث فروش می شود. مشتری می تواند چیزی بگوید که شما را شگفت زده کند و از وقت و توجه اضافی قدردانی خواهد کرد.
- عدم دادن فرصت به مشتری برای فکر کردن در صورت نیاز باعث میشود که او احساس عجله کند و شما سختگیر هستید. به عنوان مثال، اگر میخواهید لوسیون را به شخصی در یک مرکز خرید بفروشید، اجازه دهید او را ترک کند و در حالی که لوسیون در حال غوطهور شدن است قدم بزند. اگر شما در خرید فوری قاطع نباشید، احتمالاً تأثیرات مثبت آن را خواهند دید و برمیگردند. .
- تلاش برای عجله یا اجبار در یک فروش، به نظر می رسد که شما فقط برای افزایش تعداد خود در آن هستید. مشتریان نمی خواهند احساس عجله کنند. آنها می خواهند وقت خود را صرف کنند تا مطمئن شوند که تصمیم درستی می گیرند و از شما می خواهند که وقت خود را با آنها اختصاص دهید.
- بیان واقعیت ها به جای پرسیدن سوال، سخت به نظر می رسد. داشتن علاقه واقعی به مصرف کننده به آنها کمک می کند تا احساس ارزشمندی کنند.
- عدم پرداختن به ایرادات به طور مدبرانه می تواند باعث ایجاد احساس خصومت شود. این آخرین چیزی است که در فروش می خواهید. اگر مشتری دلیلی را بیان کرد که چرا محصول مناسب نیست، نگرانی او را دوباره بیان کنید و بپرسید برای کاهش آن چه کاری می توانید انجام دهید.
- وقتی فروشندگان “نه” را به عنوان پاسخ نمی پذیرند، به نظر سختگیرانه و تهاجمی می رسد. مردم دوست دارند وقت بگذارند و در تصمیم گیری خود احساس استقلال کنند. بگذارید «نه» بگویند و زمانی که خودشان تصمیم گرفتند که «بله» انتخاب بهتری است، برگردند. از دست دادن یک فروش بهتر از از دست دادن یک مشتری بالقوه برای همیشه است.
قابل دسترس بودن به مشتریان این امکان را می دهد که در گفتگو شرکت کنند و درباره آنچه می فروشید تصمیم بگیرند. با این حال، اگر شما واقعی باشید، مشتریان ارزش محصولات شما را خواهند دید. آنها تعامل مثبت خود را با شما به خاطر خواهند سپرد و احتمال بیشتری دارد که برگردند یا سازمان شما را به دیگران توصیه کنند.
۶. ارتباطات واقعی ایجاد کنید و به وعده ها عمل کنید
مشتریان بالقوه بیشتر به دوستان خود نسبت به یک شرکت یا فروشنده اعتماد می کنند. برقراری ارتباط واقعی با مشتریان خود باعث می شود که آنها تمایل بیشتری به ارجاع شرکت شما به دیگران داشته باشند. حتی میتوانید یک برنامه ارجاع ارائه دهید، اما باز هم در مورد مشارکت مشتریان سختگیر نباشید. آن را به عنوان یک گزینه ارائه کنید، اما روی ایجاد ارتباط واقعی با آنها و ارائه بهترین خدمات به آنها تمرکز کنید. این امر باعث می شود که ارجاع معنای بسیار بیشتری داشته باشد. علاوه بر این، به هر قولی که در طول فرآیند فروش می دهید، عمل کنید. این تعهد به انجام تعهدات نه تنها باعث ایجاد اعتماد و اعتبار می شود، بلکه رابطه بین شما و مشتری را تقویت می کند و صداقت و حرفه ای بودن را نشان می دهد.
۷. وقتی صحبت از رقبا می شود، از آنها بد نگویید
وقتی یک مشتری بالقوه به شما میگوید برای چه چیزی ارزش قائل است، به او نشان دهید که چگونه میتوانید آن را بهتر از رقبا ارائه دهید. ممکن است وسوسه انگیز باشد که به مشتریان بالقوه بگویید که چقدر بهتر از برندهای رقیب هستید. مردم نسبت به صحبت بد دیگران در مورد رقابتشان واکنش مثبتی نشان نمی دهند. بهتر است به جای بیان صریح، نشان دهید که چگونه از رقبای خود پیشی می گیرید.
به زبان ساده، رقبای بد دهن را در نظر نگیرید. این غیراخلاقی تلقی می شود زیرا تهاجمی است و دیگران را به خاطر منافع شما سرکوب می کند. اگر بی اساس به رقبا حمله کنید، این بدتر به نظر می رسد. انتشار شایعات یا ادعاهای نادرست در مورد رقبا می تواند به اعتبار شهرت آسیب برساند.
۸. به مرزهای مشتری احترام بگذارید و بدانید چه زمانی باید کنار بروید
مهمتر از همه، همدلی را برای مرزهای مشتریان بالقوه تمرین کنید. مشتریان، مشتریان و کارمندان شما همگی انسان هستند و احساسات پیچیده ای را تجربه می کنند. برای شما تقریبا غیرممکن است که بدانید در زندگی هر مشتری چه می گذرد، اما تلاش کنید تا بفهمید که آنها ممکن است بیش از آنچه که به نظر می رسد با آنها سروکار داشته باشند.
مانند روابط بین فردی، رعایت مرزهای دیگران در فروش نیز مهم است. مردم به دلایلی حد و مرزها را تعیین می کنند و اغلب حتی صحبت کردن برای آنها دشوار است. همیشه برای هر چیزی، مانند دمو محصول یا قرارداد، رضایت مشتری را بخواهید. اگر مشتریان از کنترل خارج شدند، از عبارات “من” برای تعیین حد و مرزهای خود استفاده کنید و از احساس حمله به آنها جلوگیری کنید. با افرادی که به آنها می فروشید همدلی داشته باشید و آنها بیشتر به شما و شرکت شما فکر خواهند کرد. چه کسی می داند آنها ممکن است تمایل بیشتری به بازگشت در زمان بهتر داشته باشند.
جمع بندی
با رفتار فروش اخلاقی، موفقیت بلندمدت ایجاد کنید. با اولویت دادن به رفتار فروش اخلاقی، می توانید اعتماد و اعتبار را نزد مشتریان خود ایجاد کنید. این اعتماد پایه و اساس روابط بلندمدت با مشتری را تشکیل می دهد که منجر به افزایش وفاداری مشتری، تکرار کسب و کار و ارجاعات مثبت می شود. علاوه بر این، رفتار فروش اخلاقی یک مزیت رقابتی در بازار ایجاد می کند.
هنگامی که به طور مداوم با صداقت عمل می کنید، می توانید خود را از رقبایانی که ممکن است به اقدامات غیراخلاقی متوسل می شوند متمایز کنید. مشتریان قدردانی می کنند و به سمت حرفه ای های فروش گرایش پیدا می کنند که بهترین منافع خود را در اولویت قرار می دهند و اطلاعات دقیق، قیمت گذاری منصفانه و خدمات عالی به مشتریان را به آنها ارائه می دهند. این تمایز باعث ایجاد شهرت برند شما می شود و شما را به عنوان یک مشاور قابل اعتماد در سال های آینده قرار می دهد.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | فروردین 16, 1402 | فروش, مشاوره
مشاوره فروش به معنی تبیین و تدوین استراتژی های فروش و بازاریابی، مهندسی فروش، عارضه یابی فرآیند فروش، قیمت گذاری، تعیین اهداف و استراتژی ها، کشف بازارهای جدید، بررسی وضعیت رقبا، تدوین نقشه راه تیم فروش، آموزش تیکنیک های حرفه ای فروش، ارتباط موثر با مشتریان و ایجاد مشتریان وفادار و … است. کسب و کارهایی که در بخش فروش خود دچار بحران شده اند با بهره گیری از خدمات مشاوره فروش می توانند تاکتیک ها و استراتژی های مناسبی را در برخورد با بازار و مشتریان اتخاذ کنند. در اینجا ده نکته وجود دارد که در کسب و کار مشاوره بسیار ارزشمند است.
۱.به طور مرتب با مشتریان خود تماس بگیرید
تماس با مشتریان فعلی و پرسیدن وضعیت آنها کار ساده ای است. فقط زمانی که کارهای عقب افتاده شما کم می شود با آنها تماس نگیرید، این کار را به طور منظم انجام دهید. تماس شما می تواند مشتری را فعال کند تا در مورد نیاز یا مشکلی فکر کند که شما می توانید راه حلی برای آن ارائه دهید.
۲. ایجاد اعتماد با بیش از یک نفر در سازمان مشتری
امروزه افراد به سرعت از یک موقعیت به موقعیت دیگر نقل مکان می کنند. شخصی که شما را انتخاب کرده، ممکن است سال آینده در سازمان مشتری نباشد. دایره افرادی را که شما را می شناسند و به شما اعتماد دارند گسترش دهید و در سال های آینده شانس بیشتری برای خدمت به مشتری خواهید داشت.
۳. در ابتدا چیزی کوچک بفروشید
هرچه خدمات حرفه ای پیچیده تر باشد، مشتری به زمان بیشتری برای تصمیم گیری در مورد پذیرش آن نیاز دارد. با فروش چیزی کوچک و آسان برای خرید، قبل از فروش چیزی گسترده تر، فرآیند اعتمادسازی را آغاز می کنید. با این حال، مهم است که حتی برای خدمات کوچک هزینه کنید. در غیر این صورت مشتری آن را بازاریابی می بیند و برای آن ارزش کمتری قائل است.
۴. به دنبال اختلال باشید
همه انواع اختلالات در سازمان های مشتریان فرصت هستند. تغییرات در تیم مدیریت، از دست دادن کسب و کار در برخی زمینه ها، ظهور یک رقیب جدید و غیره همه نمونه هایی از موقعیت هایی هستند که مشتریان به کمک نیاز دارند.
۵. ذهن تازهای از صنایع دیگر را درگیر کنید
مشاورانی که در یک صنعت خاص تخصص دارند، در خطر تنگ نظر شدن هستند. بیرون بروید و با افراد مبتکر سایر صنایع معاشرت کنید. خدمات جدید و فراگیر را ارائه دهید که از رقبای سنتی شما متمایز است.
۶. زیاد بخوانید و ایده هایی برای کسب و کار خود انتخاب کنید
کتاب های کسب و کار خوب و مطالعات تحقیقاتی زیادی وجود دارد که می توانید از آنها به عنوان الهام بخش ایده های خدماتی جدید استفاده کنید. منابع معتبر می توانند ادعای ارزش و مزایایی که خدمات شما می تواند ارائه دهد را تأیید کنند.
۷. انجام و انتشار نظرسنجی در مورد موضوعات فعلی
ایجاد یک نظرسنجی آنلاین بسیار آسان است. از مشتریان یا لیست ایمیل خود در مورد چیزی که امروز جالب است یا در آینده نزدیک جالب خواهد بود، بپرسید. می توانید در مورد مطالعه خود به رسانه ها اطلاع دهید و مصاحبه یا مقاله ای را که توسط یک روزنامه نگار نوشته شده است دریافت کنید. علاوه بر این، می توانید مطالعه را به لیست ایمیل خود ارسال کنید، آن را در وب سایت خود ارسال کنید و از آن در بازاریابی خود استفاده کنید.
۸. خدمات خود را تولید کنید
تولید خدمات به معنای سیستماتیک کردن فرآیندهای بازاریابی و خدمات شما است. یک فرآیند سیستماتیک قابل تکرار است و هر بار کارآمدتر می شود. برقراری ارتباط و فروش یک سرویس تولید شده آسان تر است زیرا مشتری تصویر مشخصی از مزایا و نتایجی که شما می توانید ایجاد کنید به دست می آورد.
۹. ابتدا آموزش دهید
گاهی اوقات مشتری شما اعتماد به نفس لازم برای استفاده از خدمات شما را ندارد. آنها احساس می کنند که بینش یا دانشی برای قضاوت در مورد اینکه آیا آنچه شما پیشنهاد می کنید چیزی است که برای کسب و کار آنها ارزشمند است یا خیر ندارند. چرا ابتدا آنها را آموزش نمی دهید؟ یک روز آموزشی ویژه مشتری ارائه دهید که به آنها در مورد موضوع آموزش می دهد و به آنها نشان می دهد که چگونه از یک راه حل جدید سود می برند. پس از آن، آنها برای تصمیم گیری بسیار مجهزتر خواهند بود.
۱۰. آغازگر فعال باشید
سعی کنید نیازهای در حال ظهور را قبل از مشتریان یا رقبای خود آشکار کنید. شواهدی از نیاز و اینکه چگونه یک راه حل به مشتری شما سود می رساند جمع آوری کنید. سریع راه حلی ایجاد کنید که بتوانید آن را به اولین مشتریان مشتاق بازاریابی و فروش کنید.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | فروردین 2, 1402 | مشاوره
سلسله مراتبی از اهداف
مشاوره مدیریت شامل طیف گسترده ای از فعالیت ها است و بسیاری از شرکت ها و اعضای آنها اغلب این شیوه ها را کاملاً متفاوت تعریف می کنند. یکی از راههای دستهبندی فعالیتها بر حسب حوزه تخصص حرفهای (مانند تحلیل رقابتی، استراتژی شرکت، مدیریت عملیات یا منابع انسانی) است. اما در عمل، به همان اندازه که بین این دسته بندی ها تفاوت وجود دارد.
رویکرد دیگر این است که فرآیند را به عنوان دنباله ای از مراحل مشاهده کنیم؛ ورود، قرارداد، تشخیص، جمع آوری داده ها، بازخورد، اجرا و غیره. با این حال، این مراحل معمولاً کمتر از آن چیزی که اکثر مشاوران اذعان میکنند مجزا هستند. شاید یک راه مفیدتر برای تجزیه و تحلیل فرآیند، در نظر گرفتن اهداف آن باشد. وضوح در مورد اهداف مطمئناً بر موفقیت یک تعامل تأثیر می گذارد. در اینجا هشت هدف اساسی مشاوره وجود دارد که به صورت سلسله مراتبی مرتب شده اند:
- ارائه اطلاعات به مشتری
- حل مشکلات مشتری
- ایجاد یک تشخیص، که ممکن است نیاز به تعریف مجدد مشکل داشته باشد
- ارائه توصیه هایی بر اساس تشخیص
- کمک به اجرای راهکارهای پیشنهادی
- ایجاد اجماع و تعهد پیرامون اقدام اصلاحی
- تسهیل یادگیری مشتری، یعنی آموزش دادن به مراجعین برای حل مشکلات مشابه در آینده
- بهبود دائمی اثربخشی سازمانی
اهداف با تعداد کمتر بهتر درک و اجرا می شوند و همچنین بیشتر توسط مشتریان درخواست می شوند. با این حال، بسیاری از مشاوران آرزوی رسیدن به مرحله بالاتری را در هرم از آنچه اکثر مشارکتهایشان به دست میآورند، دارند.
اهداف ۱ تا ۵ عموماً کارکردهای مشروع در نظر گرفته می شوند، اگرچه برخی اختلاف نظرها هدف ۵ را احاطه می کند. مشاوران مدیریت کمتر به اهداف ۶ تا ۸ به صراحت اشاره می کنند و مشتریان آنها به احتمال زیاد آنها را درخواست نمی کنند. اما شرکتهای پیشرو و مشتریانشان شروع به نزدیک شدن به اهداف کمتر به روشهایی کردهاند که سایر اهداف را نیز در بر میگیرد. اهداف ۶ تا ۸ به بهترین وجه محصول جانبی اهداف قبلی در نظر گرفته می شوند، نه اهداف اضافی که تنها زمانی مرتبط می شوند که اهداف دیگر محقق شوند. آنها برای مشاوره مؤثر ضروری هستند حتی اگر در زمان شروع تعامل به عنوان اهداف صریح شناخته نشوند.
حرکت به سمت هرم به سمت اهداف بلند پروازانه تر، مستلزم افزایش پیچیدگی و مهارت در فرآیندهای مشاوره و مدیریت رابطه مشاور و مشتری است. گاهی اوقات یک حرفه ای سعی می کند هدف یک نامزدی را تغییر دهد، حتی اگر تغییری برای آن لازم نباشد. شرکت ممکن است خط بین آنچه برای مشتری بهترین است و آنچه برای تجارت مشاور بهترین است را گم کرده باشد. اما مشاوران معتبر معمولاً سعی نمیکنند قراردادها را طولانیتر کنند یا دامنه آنها را بزرگتر کنند. هر کجای هرم که رابطه شروع می شود، اولین کار بیرونی رسیدگی به هدفی است که مشتری درخواست می کند. در صورت نیاز، هر دو طرف ممکن است توافق کنند که به سمت اهداف دیگر حرکت کنند.
۱- ارائه اطلاعات
شاید رایج ترین دلیل برای کمک گرفتن، کسب اطلاعات باشد. تدوین آن ممکن است شامل بررسی نگرش، مطالعات هزینه، مطالعات امکان سنجی، بررسی بازار، یا تجزیه و تحلیل ساختار رقابتی یک صنعت یا تجارت باشد. شرکت ممکن است به تخصص ویژه مشاور یا اطلاعات دقیق تر و به روزتری که شرکت می تواند ارائه دهد بخواهد. یا ممکن است شرکت نتواند از زمان و منابع برای توسعه داخلی داده ها صرفه جویی کند.
اغلب اطلاعات تمام چیزی است که مشتری می خواهد. اما اطلاعاتی که یک مشتری نیاز دارد گاهی با آنچه از مشاور خواسته می شود متفاوت است. یکی از مدیران اجرایی درخواست مطالعه در مورد اینکه آیا هر معاون به اندازه کافی کار می کند تا منشی خود را داشته باشد یا خیر. افرادی که با او تماس گرفتند، پروژه را رد کردند، زیرا به گفته آنها، او از قبل پاسخ را می دانست و به هر حال یک مطالعه گران قیمت معاونان رئیس جمهور را قانع نمی کرد.
بعداً، شریک شرکت مشاوره گفت: «من اغلب میپرسم: وقتی اطلاعات را دریافت کردید با آن چه خواهید کرد؟ بسیاری از مشتریان هرگز به این موضوع فکر نکرده اند.» اغلب مشتری فقط نیاز به استفاده بهتر از داده های موجود دارد. در هر صورت، هیچ خارجی نمیتواند یافتههای مفیدی را ارائه کند، مگر اینکه بفهمد چرا به دنبال اطلاعات است و چگونه از آن استفاده میشود. مشاوران همچنین باید تعیین کنند که چه اطلاعات مرتبطی در حال حاضر در دسترس است.
سؤالات به ظاهر گستاخانه از هر دو طرف نباید دلیلی برای توهین باشد، آنها می توانند بسیار سازنده باشند. علاوه بر این، متخصصان وظیفه دارند نیازهای اساسی مشتریان خود را کشف کنند. آنها باید به درخواستهای داده به گونهای پاسخ دهند که به آنها اجازه دهد تا نیازهای دیگر را بهعنوان بخشی پذیرفتهشده از دستور کار تعامل رمزگشایی کرده و به آنها رسیدگی کنند.
۲- حل مشکلات
مدیران اغلب مسائل دشواری را به مشاوران می دهند تا حل شوند. به عنوان مثال، یک مشتری ممکن است بخواهد بداند که آیا یک جزء را بسازد یا بخرد، یک خط کسب و کار را خریداری یا واگذار کند یا یک استراتژی بازاریابی را تغییر دهد . یا ممکن است مدیریت بپرسد که چگونه سازمان را بازسازی کند تا بتواند راحت تر با تغییرات سازگار شود. کدام سیاست های مالی اتخاذ شود. یا عملی ترین راه حل برای مشکل در جبران خسارت، روحیه، کارایی، ارتباطات داخلی، کنترل، جانشینی مدیریت یا هر چیز دیگری چیست.
جستوجوی راهحلهایی برای مشکلاتی از این دست مطمئناً کارکردی مشروع است. اما مشاور همچنین مسئولیت حرفه ای دارد که بپرسد آیا مشکلی که مطرح شده است چیزی است که بیشتر به حل آن نیاز دارد یا خیر. اغلب مشتری در تعریف موضوع واقعی به کمک نیاز دارد. در واقع، برخی از مقامات استدلال می کنند که مدیرانی که می توانند به درستی ریشه مشکلات خود را تعیین کنند، به هیچ وجه به مشاوران مدیریت نیاز ندارند. بنابراین اولین کار مشاور کشف زمینه مشکل است. برای انجام این کار، او ممکن است بپرسد:
- کدام راه حل ها در گذشته تلاش شده است، با چه نتایجی؟
- مشتری چه گام های امتحان نشده ای را برای راه حل در نظر دارد؟
- کدام جنبه های مرتبط از تجارت مشتری به خوبی پیش نمی رود؟
- اگر مشکل “حل شده” باشد، راه حل چگونه اعمال خواهد شد؟
- چه کاری می توان انجام داد تا اطمینان حاصل شود که راه حل مورد استقبال گسترده قرار می گیرد؟
یک مشاور مدیریت نباید توضیحات اولیه مشتری را خیلی راحت رد کند یا بپذیرد. فرض کنید مشکل به عنوان روحیه پایین و عملکرد ضعیف در نیروی کار ساعتی ارائه شده است. مشاوری که این تعریف را در مورد ایمان میخرد، ممکن است زمان زیادی را صرف مطالعه علائم بدون کشف علل کند. از سوی دیگر، مشاوری که خیلی سریع این روش توصیف مشکل را رد می کند، قبل از شروع یک فرآیند مشاوره مفید بالقوه پایان می دهد.
در صورت امکان، دوره عاقلانه تر این است که پروپوزالی را ساختاردهی کنید که بر نگرانی اظهار شده مشتری در یک سطح تمرکز کند در حالی که عوامل مرتبط را بررسی می کند – گاهی اوقات موضوعات حساسی که مشتری به خوبی از آنها آگاه است اما در بحث با یک خارجی مشکل دارد. همانطور که دو طرف با هم کار می کنند، ممکن است مشکل دوباره تعریف شود. ممکن است این سوال از حالتی تغییر کند که مثلاً «چرا ما نگرش ها و عملکرد ساعتی ضعیفی داریم؟» به «چرا سیستم زمانبندی فرآیند ضعیف و سطح اعتماد پایینی در تیم مدیریت داریم؟»
بنابراین، یک فرآیند مشاوره مفید شامل کار با مشکلی است که توسط مشتری تعریف شده است به گونه ای که تعاریف مفیدتر به طور طبیعی با ادامه تعامل ظاهر شوند. از آنجایی که اکثر مشتریان – مانند مردم به طور کلی – در مورد نیاز خود به کمک برای مهم ترین مشکلات خود دوسوگرا هستند، مشاور باید به طور ماهرانه به نیازهای ضمنی مشتری پاسخ دهد. مدیران مشتری باید نیاز مشاور به بررسی یک مشکل را قبل از شروع حل آن درک کنند و باید بدانند که تعریف مهمترین مشکل ممکن است با ادامه مطالعه تغییر کند. حتی بی حوصله ترین مشتری نیز احتمالاً موافق است که نه راه حلی برای مشکل اشتباه و نه راه حلی که اجرا نمی شود مفید نیست.
۳- تشخیص موثر
بیشتر ارزش مشاوران مدیریت در تخصص آنها به عنوان متخصص تشخیص است. با این وجود، فرآیندی که طی آن تشخیص دقیق شکل میگیرد، گاهی اوقات رابطه مشاور و مشتری را تحت فشار قرار میدهد ، زیرا مدیران اغلب از کشف موقعیتهای دشواری که ممکن است به خاطر آنها سرزنش شوند، هراس دارند. تشخیص شایسته بیش از بررسی محیط خارجی، فناوری و اقتصاد کسب و کار و رفتار اعضای غیر مدیریتی سازمان نیاز دارد. مشاور همچنین باید بپرسد که چرا مدیران انتخاب های خاصی را انجام دادند که اکنون اشتباه به نظر می رسد یا عوامل خاصی را که اکنون مهم به نظر می رسد نادیده گرفته اند.
اگرچه نیاز به تشخیص مستقل اغلب به عنوان دلیلی برای استفاده از افراد خارجی ذکر می شود، جذب اعضای سازمان مشتری به فرآیند تشخیص منطقی است. یکی از مشاوران توضیح می دهد: ما معمولا اصرار داریم که اعضای تیم مشتری به پروژه اختصاص داده شوند. آنها، نه ما، باید کار جزئیات را انجام دهیم. ما کمک خواهیم کرد، ما فشار خواهیم آورد – اما آنها این کار را انجام خواهند داد. در حالی که این موضوع ادامه دارد، ما هر روز یکی دو ساعت در مورد مسائلی که مطرح می شود با مدیرعامل صحبت می کنیم و هفته ای یک بار با رئیس هیئت مدیره ملاقات می کنیم.
به این ترتیب مشکلات استراتژیک در ارتباط با مسائل سازمانی را تشخیص می دهیم. ما تا حدودی از مهارتهای افراد کلیدی درک میکنیم، اینکه چه کاری میتوانند انجام دهند و چگونه کار میکنند. هنگامی که با توصیه های استراتژیک و سازمانی ظاهر می شویم، معمولاً به خوبی پذیرفته می شوند زیرا کاملاً آزمایش شده اند.
بدیهی است که وقتی مشتریان در فرآیند تشخیص شرکت می کنند، احتمال بیشتری دارد که نقش خود را در مشکلات تصدیق کنند و بازتعریف وظیفه مشاور را بپذیرند. بنابراین، شرکتهای برتر، مکانیسمهایی را بهعنوان گروههای کاری مشترک مشاور و مشتری ایجاد میکنند تا روی تجزیه و تحلیل دادهها و سایر بخشهای فرآیند تشخیص کار کنند. با ادامه روند، مدیران به طور طبیعی شروع به اجرای اقدامات اصلاحی بدون نیاز به انتظار برای توصیه های رسمی می کنند.
۴- توصیه اقدامات
تعامل به طور مشخص با یک گزارش کتبی یا ارائه شفاهی پایان مییابد که خلاصهای از آنچه مشاور آموخته است و با جزئیاتی توصیه میکند که مشتری چه کاری باید انجام دهد. شرکتها تلاش زیادی را صرف طراحی گزارشهای خود میکنند تا اطلاعات و تحلیلها به وضوح ارائه شوند و توصیهها به طور قانعکنندهای با تشخیصی که بر اساس آن است، مرتبط باشد. بسیاری از مردم احتمالاً می گویند که هدف از تعامل زمانی برآورده می شود که متخصص یک برنامه اقدام منطقی و منسجم از مراحل طراحی شده برای بهبود مشکل تشخیص داده شده ارائه دهد. مشاور توصیه می کند و مشتری تصمیم می گیرد که آیا و چگونه اجرا شود.
اگرچه ممکن است به نظر یک تقسیم کار معقول به نظر برسد، این تنظیم از بسیاری جهات ساده و رضایت بخش نیست. تعداد بیشماری از گزارشهای به ظاهر قانعکننده، که با هزینههای گزاف ارائه شدهاند، هیچ تاثیر واقعی ندارند، زیرا به دلیل محدودیتهای خارج از ضوابط مفروض مشاور – این رابطه در فرمولبندی توصیههای از لحاظ نظری صحیح که قابل اجرا نیستند متوقف میشود.
به عنوان مثال، یک شرکت خدمات عمومی ملی در یک کشور در حال توسعه سالها تلاش کرد تا کارایی خود را از طریق کنترل مالی شدیدتر عملیات غیرمتمرکز بهبود بخشد. اخیراً استادی از دانشکده مدیریت پیشرو کشور مطالعه گسترده ای در مورد این ابزار انجام داده و ۱۰۰ صفحه توصیه ارائه کرده است. به گفته مدیرعامل، این توصیه موانع بزرگ را نادیده می گیرد، مقررات خدمات کشوری، شرایط استخدام، و روابط با دولت های ایالتی و محلی. بنابراین گزارش در قفسه کتاب های مشتری در کنار دو گزارش گران قیمت و اجرا نشده دیگر توسط شرکت های مشاوره بین المللی معروف به پایان رسید. این نوع چیزها بیشتر از آنچه مشاوران مدیریت دوست دارند اعتراف کنند اتفاق می افتد، و نه تنها در کشورهای در حال توسعه.
در مواردی از این دست، هر یک از طرفین، دیگری را مقصر می دانند. دلایلی مانند “مشکل من توانایی یا شجاعت لازم برای انجام اقدامات لازم را ندارد” یا “این مشاور کمکی به تبدیل اهداف به اقدامات نکرده است.” تقریباً با تمام مدیرانی که با آنها مصاحبه کردم در مورد تجربیاتشان به عنوان مشتریان از توصیه های غیرعملی شکایت داشتند. و مشاوران اغلب مشتریان را به دلیل نداشتن عقل کافی برای انجام آنچه آشکارا مورد نیاز است سرزنش می کنند. متأسفانه، این تفکر ممکن است باعث شود مشتری به دنبال نامزد دیگری باشد تا یک بار دیگر بازی را انجام دهد. در موفق ترین روابط، تمایز سفت و سختی بین نقش ها وجود ندارد. اگر مشتری به توسعه آنها کمک کند و مشاور به اجرای آنها توجه داشته باشد، توصیه های رسمی نباید حاوی شگفتی باشد.
۵- اجرای تغییرات
نقش مناسب مشاور در اجرا موضوع بحث قابل توجهی در این حرفه است. برخی استدلال میکنند که کسی که به اجرای توصیهها کمک میکند، نقش مدیر را بر عهده میگیرد و بنابراین از مرزهای قانونی مشاوره فراتر میرود. برخی دیگر معتقدند کسانی که اجرا را صرفاً به عنوان مسئولیت مشتری میدانند فاقد نگرش حرفهای هستند، زیرا توصیههایی که اجرا نمیشوند (یا بد اجرا میشوند) اتلاف پول و زمان هستند. و همانطور که مشتری ممکن است در تشخیص شرکت کند بدون اینکه از ارزش نقش مشاور کاسته شود، راههای زیادی وجود دارد که مشاور میتواند بدون غصب شغل مدیر به اجرا کمک کند.
یک مشاور اغلب برای کمک به نصب یک سیستم جدید توصیه شده، برای همکاری دوم درخواست می کند. با این حال، اگر فرآیند تا این مرحله مشارکتی نبوده باشد، مشتری ممکن است درخواست کمک در اجرای آن را رد کند، زیرا نشان دهنده چنین تغییر ناگهانی در ماهیت رابطه است. کار مؤثر بر روی مشکلات اجرا مستلزم سطحی از اعتماد و همکاری است که به تدریج در طول تعامل ایجاد می شود.
در هر تعامل موفق، مشاور به طور مستمر تلاش می کند تا بفهمد کدام اقدامات، در صورت توصیه، احتمالاً اجرا می شوند و افراد در کجا آماده هستند تا کارها را متفاوت انجام دهند. توصیه ها ممکن است محدود به مراحلی باشد که مشاور معتقد است به خوبی اجرا می شود. برخی ممکن است فکر کنند که چنین حساسیتی به معنای گفتن به مشتری تنها چیزی است که او می خواهد بشنود. در واقع، یک معضل مکرر برای مشاوران با تجربه این است که آیا باید آنچه را که میدانند درست است توصیه کنند یا آنچه را که میدانند پذیرفته میشود. اما اگر اهداف تکلیف شامل ایجاد تعهد، تشویق به یادگیری و توسعه اثربخشی سازمانی باشد، توصیه به اقداماتی که انجام نخواهند شد، فایده چندانی ندارد.
مشاهده اجرا به عنوان یک دغدغه اصلی بر رفتار حرفه ای در تمام مراحل تعامل تأثیر می گذارد. هنگامی که مشتری اطلاعاتی را درخواست می کند، مشاور می پرسد که چگونه از آن استفاده می شود و چه اقداماتی قبلاً برای به دست آوردن آن انجام شده است. سپس او به همراه اعضای سازمان مشتری، تصمیم میگیرد که شرکت چه مراحلی را دنبال کند و چگونه اقدامات بعدی را آغاز کند. یک مشاور به طور مستمر با پرسیدن سوالات متمرکز بر اقدام، بحث مکرر در مورد پیشرفت انجام شده و شامل کردن اعضای سازمان در تیم، از مرحله اجرا پشتیبانی می کند.
نتیجه آن این است که مدیران باید مایل به آزمایش رویههای جدید در طول یک تعهد باشند – و قبل از شروع تغییرات منتظر پایان پروژه نباشند. زمانی که نوآوریها موفقیتآمیز هستند، به طور مؤثرتری نسبت به زمانی که به سادگی بدون نشان دادن ارزششان توصیه میشود، نهادینه میشوند. برای اینکه پیاده سازی واقعاً مؤثر باشد، باید آمادگی و تعهد به تغییر ایجاد شود و اعضای مشتری باید راه های جدیدی برای حل مشکلات برای بهبود عملکرد سازمانی بیاموزند. اینکه این اهداف چقدر خوب به دست میآیند بستگی به این دارد که هر دو طرف تا چه اندازه فرآیند کل تعامل را درک و مدیریت کنند.
احتمال استفاده و نهادینه کردن نوآوریهایی که موفقیتآمیز بوده است، بیشتر از توصیههایی است که صرفاً روی کاغذ بیان شدهاند. آزمایشهای مربوط به اجرای رویهها در طول یک پروژه به جای پس از اتمام تکلیف، نتایج بسیار خوبی داشته است. در مجموع، اجرای مؤثر مستلزم اجماع، تعهد، و تکنیکهای جدید حل مسئله و روشهای مدیریتی است.
۶- ایجاد اجماع و تعهد
سودمندی هر تعامل برای سازمان به میزان توافق اعضا در مورد ماهیت مشکلات و فرصت ها و اقدامات اصلاحی مناسب بستگی دارد. در غیر این صورت، تشخیص پذیرفته نمیشود، توصیهها اجرا نمیشوند و ممکن است دادههای معتبر پنهان بماند. برای ارائه توصیه های صحیح و قانع کننده، یک مشاور باید متقاعد کننده باشد و مهارت های تحلیلی دقیقی داشته باشد. اما مهم تر، توانایی طراحی و اجرای فرآیندی برای ۱. ایجاد توافق در مورد مراحل ضروری ۲. ایجاد حرکت برای انجام این مراحل است. مشاهدات یک مشاور این را به خوبی خلاصه می کند:
مشاوره موثر به معنای متقاعد کردن مشتری برای انجام برخی اقدامات است. اما این نوک کوه یخ است. آنچه از آن حمایت می کند، ایجاد توافق کافی در سازمان است که عمل منطقی باشد. به عبارت دیگر، نه تنها جذب مشتری برای حرکت، بلکه دریافت حمایت کافی برای موفقیت جنبش. برای انجام این کار، یک مشاور به تکنیک های عالی حل مسئله و توانایی متقاعد کردن مشتری از طریق منطق تحلیل خود نیاز دارد. علاوه بر این، بازیکنان کلیدی کافی باید در هیئت حضور داشته باشند که هر کدام سهمی در راه حل داشته باشند تا موفق شود. بنابراین مشاور باید فرآیندی را ایجاد کند که از طریق آن بتواند تشخیص دهد که چه کسانی را درگیر کند و چگونه آنها را علاقه مند کند.
مشاوران می توانند با در نظر گرفتن سوالات زیر آمادگی و تعهد مشتری را برای تغییر بسنجند و توسعه دهند:
- مشتری به راحتی چه اطلاعاتی را می پذیرد یا در برابر آن مقاومت می کند؟
- چه انگیزه های بیان نشده ای ممکن است برای کمک گرفتن از ما وجود داشته باشد؟
- این مشتری در برابر ارائه چه نوع داده هایی مقاومت می کند؟ چرا؟
- اعضای سازمان به صورت فردی و مشترک چقدر مایلند تا با ما در حل این مشکلات و تشخیص این وضعیت همکاری کنند؟
- چگونه میتوانیم فرآیند را شکل دهیم و بر روابط تأثیر بگذاریم تا آمادگی مشتری برای اقدامات اصلاحی مورد نیاز افزایش یابد؟
- آیا این مدیران مایل به یادگیری روش ها و شیوه های جدید مدیریت هستند؟
- آیا کسانی که در سطوح بالاتر هستند گوش می دهند؟ آیا آنها تحت تأثیر پیشنهادات افراد پایین تر قرار خواهند گرفت؟ اگر پروژه ارتباطات رو به بالا را افزایش دهد، سطوح بالای مدیریت چگونه پاسخ خواهند داد؟
- این مشتری تا چه اندازه سهمی در اثربخشی و سازگاری کلی سازمان را به عنوان یک هدف مشروع و مطلوب در نظر می گیرد؟
مدیران لزوماً نباید انتظار داشته باشند که مشاورانشان این سؤالات را بپرسند. اما آنها باید انتظار داشته باشند که مشاوران در طول هر مرحله از تعامل به مسائلی از این دست توجه کنند.
علاوه بر افزایش تعهد از طریق مشارکت مشتری در هر مرحله، مشاور ممکن است با کمک یکی از متحدان سازمان (نه لزوماً مسئول ترین فرد برای تعامل) شور و شوق را برانگیزد. جایگاه متحد در سازمان هر چه باشد، او باید اهداف و مشکلات مشاور را درک کند. چنین حامی می تواند در ارائه بینش در مورد عملکرد شرکت، منابع جدید اطلاعات یا نقاط مشکل احتمالی ارزشمند باشد.
اگر به صورت ماهرانه انجام شود، مصاحبه برای جمع آوری اطلاعات می تواند در عین حال اعتماد و آمادگی برای پذیرش نیاز به تغییر در سراسر سازمان را ایجاد کند. رویکرد مشاور باید نشان دهد که دلیل مصاحبهها کشف اشتباه برای سرزنش نیست، بلکه تشویق ایدههای سازنده برای بهبود است. سپس اعضای تمام سطوح سازمان میآیند که پروژه را مفید میبینند، نه به عنوان یک تحقیق ناخواسته. با تعیین مقاومت یا پذیرش بالقوه، مصاحبهها به مشاور کمک میکند تا بیاموزد که کدام اقدامات اصلاحی مؤثر خواهد بود و تقریباً همیشه راهحلهای صحیحتر و تمایل بیشتری برای رویارویی با دشواریها نسبت به آنچه مدیریت ارشد انتظار داشت، نشان میدهد. و همچنین ممکن است نشان دهند که مقاومتکنندگان بالقوه دادهها و دیدگاههای معتبری دارند.
رابطه با مشتری اصلی در ایجاد توافق و تعهد بسیار مهم است. از ابتدا، یک رابطه موثر به جستجوی مشارکتی برای پاسخ های قابل قبول برای نگرانی های واقعی مشتری تبدیل می شود. در حالت ایده آل، هر جلسه شامل گزارش دو طرفه در مورد آنچه از آخرین تماس انجام شده است و بحث در مورد آنچه که هر دو طرف باید در آینده انجام دهند، است. به این ترتیب، فرآیند تأثیر متقابل، با تغییرات طبیعی در دستور کار و تمرکز با ادامه پروژه، توسعه می یابد.
مشاوره مدیریت مؤثر دشوار است، مگر اینکه این رابطه در جهت مشارکتی فراتر از آنچه اکثر مشتریان انتظار دارند پیش برود. مشاوره موفق گران است نه تنها به این دلیل که دستمزد مشاوران خوب بالاست، بلکه به این دلیل است که مدیران ارشد باید در طول فرآیند مشارکت داشته باشند.
۷- تسهیل یادگیری مشتری
مشاوران مدیریت دوست دارند چیزی با ارزش ماندگار را پشت سر بگذارند. این نه تنها به معنای افزایش توانایی مشتریان برای مقابله با مسائل فوری است، بلکه به آنها کمک می کند تا روش های مورد نیاز برای مقابله با چالش های آینده را بیاموزند. این به این معنی نیست که متخصصان مؤثر خودشان را بدون شغل انجام می دهند. مشتریان راضی آنها را به دیگران توصیه می کنند و دفعه بعد که نیاز باشد از آنها دعوت می کنند.
مشاوران با گنجاندن اعضای سازمان در فرآیندهای تکلیف، یادگیری را تسهیل می کنند. به عنوان مثال، نشان دادن یک تکنیک مناسب یا توصیه یک کتاب مرتبط اغلب بیش از انجام بی سر و صدا یک تجزیه و تحلیل مورد نیاز را انجام می دهد. هنگامی که این کار به روشی خارج از حوزه تخصص حرفه ای نیاز دارد، او ممکن است مشاوران یا برنامه های آموزشی دیگری را توصیه کند. با این حال، برخی از اعضای مدیریت ممکن است نیاز به کسب مهارتهای پیچیده داشته باشند که فقط از طریق تجربه هدایتشده در طول زمان میتوانند یاد بگیرند.
با مشارکت قوی مشتری در کل فرآیند، فرصت های زیادی برای کمک به اعضا در شناسایی نیازهای یادگیری وجود خواهد داشت. اغلب یک مشاور میتواند فرصتهایی را برای یادگیری در مورد روشهای برنامهریزی کار، تکالیف کارگروه، فرآیندهای تعیین هدف و غیره پیشنهاد دهد یا به طراحی آن کمک کند. اگرچه یک حرفه ای موثر در طول کار به یادگیری اجرایی توجه می کند، ممکن است عاقلانه باشد که این را به عنوان یک هدف صریح ذکر نکنیم. مدیران ممکن است از ایده “آموزش مدیریت” خوششان نیاید. صحبت بیش از حد در مورد یادگیری مشتری، خودپسندانه به نظر می رسد و اینطور است.
یادگیری در طول پروژه ها یک خیابان دو طرفه است. در هر تعامل، مشاوران باید بیاموزند که چگونه در طراحی و اجرای پروژه ها موثرتر باشند. علاوه بر این، تمایل حرفه ای برای یادگیری می تواند مسری باشد. در بهترین روابط، هر یک از طرفین تجربه را با دیگری بررسی می کند تا از آن چیزهای بیشتری بیاموزد.
۸- اثربخشی سازمانی
گاهی اوقات اجرای موفقیت آمیز نه تنها به مفاهیم و تکنیک های مدیریتی جدید نیاز دارد، بلکه نیاز به نگرش های متفاوت در مورد وظایف و اختیارات مدیریتی یا حتی تغییر در نحوه تعریف و اجرای هدف اساسی سازمان دارد. واژه اثربخشی سازمانی به معنای توانایی تطبیق استراتژی و رفتار آینده با تغییرات محیطی و بهینه سازی سهم منابع انسانی سازمان است.
مشاورانی که این هدف را در عمل خود لحاظ میکنند، به مهمترین وظیفه مدیریت ارشد یعنی حفظ بقای آینده سازمان در دنیای در حال تغییر کمک میکنند. ممکن است برای بسیاری از تعاملات، این هدف بسیار بزرگ به نظر برسد. اما درست همانطور که پزشکی که تلاش می کند عملکرد یک اندام را بهبود بخشد ممکن است به سلامت کل ارگانیسم کمک کند، متخصص با شرکت به عنوان یک کل نگران است حتی زمانی که وظیفه فوری محدود است.
بسیاری از پروژهها تغییراتی را در یکی از جنبههای عملکرد سازمان ایجاد میکنند که دوام نمیآورد یا به دلیل عدم تطابق با سایر جنبههای سیستم نتیجه معکوس دارد. اگر کارمندان سطح پایین در یک بخش مسئولیت های جدیدی را بر عهده بگیرند، ممکن است اصطکاک به بخش دیگری منجر شود. یا یک استراتژی بازاریابی جدید که به دلیل تغییرات در محیط بسیار منطقی است، ممکن است به دلیل تأثیر پیشبینی نشده آن بر تولید و برنامهریزی دچار مشکل شود. از آنجایی که چنین عواقبی محتمل است، مشتریان باید بدانند که مگر اینکه توصیهها کل تصویر را در نظر بگیرند، ممکن است اجرای آنها غیرممکن باشد یا ممکن است مشکلات آینده را در جای دیگری در شرکت ایجاد کند.
ارتقای اثربخشی کلی بخشی از هر مرحله است. مشاور در حین گوش دادن به نگرانی های مشتری در مورد یک بخش، باید آنها را با آنچه در جاهای دیگر اتفاق می افتد مرتبط کند. در حین کار روی مسائل جاری، باید به نیازهای آینده نیز فکر کند. هنگام جذب توضیحات مدیران در مورد اینکه چرا پیشرفت دشوار است، مشاور باید سایر موانع احتمالی را نیز در نظر بگیرد. در این راهها، حرفهای با پرداختن به مسائل فوری با حساسیت به زمینههای بزرگتر، به اثربخشی کلی کمک میکند. و مشتریان نباید به طور خودکار تصور کنند که مشاورانی که سؤالات گستردهتری را مطرح میکنند، فقط سعی میکنند کار بیشتری را برای خود به دام بیاندازند. بررسی اینکه چگونه نگرانی فوری مشتری در کل تصویر قرار می گیرد، در نهایت، مسئولیت حرفه ای است.
تغییر مهم در استفاده از نیروی انسانیبه ندرت اتفاق می افتد فقط به این دلیل که یک مشاور آن را توصیه می کند. افراد حرفه ای می توانند از طریق روش هایی که در انجام خود فرآیند مشاوره نشان می دهند تأثیر بیشتری داشته باشند. برای مثال، اگر مشاوران بر این باورند که بخشهایی از یک سازمان نیاز به برقراری ارتباط بهتر دارند، میتوانند دائماً نظرات دیگران را در مورد آنچه در حال بحث است بخواهند یا گروههای کاری پروژه را از افراد از سطوح یا بخشهای مختلف پیشنهاد کنند. هنگامی که یک مدیر متوجه می شود که سلاح مخفی یک مشاور در حل برخی از مشکلات، تجزیه و تحلیل پیچیده نیست، بلکه صرفاً (و ماهرانه) از افرادی که بیشترین مشارکت را در این زمینه دارند، پیشنهادات آنها را می پرسد، مدیر ارزش ارتباطات رو به بالا را بهتر می آموزد.
افزایش اجماع، تعهد، یادگیری و اثربخشی آینده به عنوان جایگزینی برای اهداف مرسوم مشاوره مدیریت پیشنهاد نمی شود.اما به عنوان نتایج مطلوب هر فرآیند مشاوره واقعاً مؤثر. اینکه تا چه حد میتوان آنها را در روشهای دستیابی به اهداف سنتیتر گنجاند، به درک و مهارتی بستگی دارد که کل رابطه مشاوره با آن مدیریت میشود. این اهداف در ادبیات توسعه سازمان و در نوشته های مشاوران رفتاری بیش از حوزه مشاوره مدیریت مورد توجه قرار گرفته است. اما اهداف رفتاری زمانی که با رویکردهای سنتیتر ادغام شوند، به بهترین وجه قابل دستیابی هستند. و مشتریان حق دارند انتظار داشته باشند که همه مشاوران مدیریت، صرف نظر از تخصصشان، نسبت به روابط و فرآیندهای انسانی حساس بوده و در بهبود توانایی سازمان برای حل مشکلات آینده و همچنین فعلی مهارت داشته باشند.
این ایده که موفقیت مشاوره صرفاً به تخصص تحلیلی و توانایی ارائه گزارشهای متقاعدکننده بستگی دارد، جایگاه خود را از دست میدهد، تا حدی به این دلیل که در حال حاضر افراد بیشتری در سازمانها با تکنیکهای تحلیلی مورد نیاز نسبت به سالهای رونق «مشاوره استراتژی» وجود دارد. به طور فزاینده ای، بهترین مشاوران مدیریت هدف خود را نه تنها توصیه راه حل ها، بلکه کمک به نهادینه کردن فرآیندهای مدیریت موثرتر تعریف می کنند.
این روند برای شرکتهای مشاوره حائز اهمیت است زیرا نیازمند مهارتهای فرآیندی است که نیاز به تاکید بیشتر در سیاستهای استخدام و توسعه کارکنان شرکتها دارد. برای مدیرانی که نه تنها به مشاوره تخصصی، بلکه به کمک عملی در بهبود عملکرد آینده سازمان نیز نیاز دارند، به همان اندازه اهمیت دارد.
از آنجایی که مدیران طیف وسیع تری از اهدافی را که مشاوره عالی می تواند به آنها کمک کند را درک می کنند، مشاوران را عاقلانه تر انتخاب می کنند و از آنها انتظار ارزش بیشتری دارند. و همانطور که مشتریان یاد می گیرند که چگونه نیازهای جدید را بیان کنند، مشاوران خوب یاد می گیرند که چگونه به آنها رسیدگی کنند.
انتهای مطلب/ منبع