توسط علیرضا روهنده | آبان 10, 1402 | تحلیل استراتژیک کسب و کار
در این دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، مدلهای کسبوکار و چرخه عمر محصول و خدمت کوتاهتر شدهاند، انتظارات مشتری تغییر کرده است و فناوری نحوه زندگی و تصمیمگیری ما را برای خرید تغییر داده است. متداولترین روشهای برنامهریزی، مدیریت عملیاتی و تصمیمگیری معمولاً ماهیت کوتاهمدت با تمرکز بر گزارش عملکرد کوتاهمدت دارند. این منجر به ذهنیت اتکا به استراتژیها و تاکتیکهای وضع موجود میشود که میتواند برای دستیابی به موقعیت بلندمدت بازار و رشد سودآور مضر باشد.
چند بار شاهد شکست کسبوکارها به دلیل عدم آمادگی برای رسیدگی به وقفههای بازار، چالشهای رقابتی، پیشرفتهای فناوری و سایر تغییرات صنعت بودهاید؟ حتی رهبران زمانی صنعت شکست خورده اند یا دچار رکود شده اند. سیرز، کداک و بلاک باستر امروز کجا هستند؟ مزیت های رقابتی آنها چرخه عمر محدودی داشت. آنها برنامه هایی را برای دستیابی به تداوم کوتاه مدت تا بلندمدت نادیده گرفتند.
پذیرش بازار و رهبری صنعت تضمین نمی شود. جهت استراتژیک باید به طور مستمر با برنامه های استراتژیک انتقالی معتبر و برنامه های تاکتیکی واقعی اجرا به روز و تقویت شود. برای تحقق این امر، ذهنیت نوآوری یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. یک نقطه قوت به خودی خود یک کسب و کار موفق درازمدت را ایجاد نمی کند. اجزای یکپارچه مرتبط و وابسته به هم و نگرش های مشارکتی که با هم کار می کنند، فرمول موفقیت یک کسب و کار است. برنامهریزی مؤثر کسبوکار مستلزم مجموعهای از مراحل برنامهریزی و اقدامات اجرایی کاملاً مشخص است.
۱.ارائه راه حل های مستدل به مشتری
تنها مدلهای کسبوکاری که با مشتری روبرو هستند و انعطافپذیری لازم برای برآورده کردن الزامات زمانبندی بازار را دارند، طول عمر خواهند داشت. در این چشمانداز سریع، تحقیقات بازار در زمان واقعی لازم است تا مرتبط، انعطافپذیر و بادوام باقی بماند.
۲. درآمد را به حداکثر برسانید
درآمد را می توان به روش های مختلف افزایش داد. برنامههای استراتژیک و تاکتیکی باید بر روی گزینههایی برای رشد درآمد و دلایل دفاعی تمرکز کنند. برای مثال Apple همیشه محصولات، عملکردها و ویژگیهای جدیدی در دسترس دارد تا از منحنی رقابتی جلوتر بماند.
۳. ایجاد و حفظ رهبری بازار هدفمند و رشد سهم بازار
برنامه های رشد همیشه باید بخشی از برنامه ریزی دائمی و بهبود مستمر باشد تا مزیت رقابتی کسب و کار شما را افزایش دهد. آنها می توانند شامل استراتژی های ارگانیک باشند، اصلاحاتی برای به حداکثر رساندن مدل های کسب و کار موجود.
- افزودن محصولات جدید، تغییر رویکردهای خدمات مشتری، توسعه برنامه های تبلیغاتی و ترویجی جایگزین یا اجرای استراتژی های غیر ارگانیک
- ادغام و اکتساب، گسترش به مکان ها، قلمروهای جدید، سرمایه گذاری مشترک
- افزودن منابع سرمایه انسانی و قابلیت های فناورانه برای افزایش هوش و درک بازار، یک نیاز مستمر خواهد بود. رهبری تحول آفرین محرک دوام خواهد بود.
۴. افزایش کارایی و هزینه کنترل
بهبود کارایی باید بخشی از دستور کار ابتکارات بهبود مستمر شما باشد. این باید شامل بهبود حاشیهها، سادهسازی گردش کار، افزایش فرآیند تعامل با مشتری، شیوههای تولید یا منبعیابی یا فقط به حداکثر رساندن استفاده از منابع ملموس و ناملموس کسبوکار شما باشد. کاهش هزینه ها باید چیزهای غیر ضروری را که با نیازهای برنامه های استراتژیک و تاکتیکی مطابقت ندارند حذف کند. قبل از حذف، همیشه به منظور استفاده مجدد از منابع یا جایگزینی منابع بین محصولات یا خدمات یا بین نهادهای کسب و کار فکر کنید.
۵. ایجاد و حفظ جریان نقدی مورد نیاز و سودآوری
تقاضاهای جریان نقدی اعداد واقعی را نشان می دهند و تأثیرگذاران مهمی هستند که اولویت بندی استراتژی کوتاه مدت و بلندمدت را هدایت می کنند. تدوین استراتژی باید فروش محصول یا خدمات، قیمتگذاری، پیشبینی پرداخت مشتری، شیوههای موجودی و شرایط و ضوابط قرارداد فروشنده را در نظر بگیرد. جریان نقدی مثبت به این معنی است که می توانید کسب و کار خود را راه اندازی کرده و رشد دهید.
هر سرمایهگذار بالقوه به جریانهای نقدی بهعنوان شاخصی از توانایی یک کسبوکار برای حفظ سطوح فعلی عملیات، تأمین مالی مطمئن، جذب سرمایهگذاری و بالقوه برای رشد نگاه میکند. صورتهای جریان نقدی را بهعنوان سند کلیدی در نظر بگیرید، بهویژه پیشبینیهای نرخ سوخت نقدی.
سودآوری از سوی دیگر، به عنوان یک شاخص عملکرد ارزشمند نیست، اما همچنان مورد نیاز اکثر ارزیاب های تجاری است. سودآوری شامل معاملات غیر نقدی است که بدهی های مالیاتی را کاهش می دهد. استهلاک چیزی نیست که بتوانید خرج کنید. محاسبات سودآوری همچنین می تواند شامل اقلام تعهدی و ورودی های پیش بینی شده در آینده باشد.
۶. برای تغییر، چالش ها، وقفه ها و فرصت ها آماده باشید
تمام مدل های کسب و کار دارای طول عمر محدودی هستند. تغییرات بازار، محصولات و خدمات مخرب، ترجیحات مشتری در حال تحول بر توانایی همه مشاغل برای حفظ سهم بازار و مزیت رقابتی بادوام تأثیر می گذارد. تنها از طریق تحقیقات بازار در زمان واقعی و ارزیابی های مداوم اکوسیستم، یک تجارت می تواند دوام سال به سال را حفظ کند.
مدلهای کسبوکار باید مرتبط، انعطافپذیر و به موقع باشند و در صورت لزوم تغییر کنند تا مؤثر باشند. کسب و کارهای موفق این واقعیت را می پذیرند که تغییر مدل کسب و کار اجتناب ناپذیر است و بازار ثابت نیست. آنها از رضایت، رکود و احتمالاً ورشکستگی اجتناب می کنند. چرخه عمر کسب و کار در سرتاسر جهان در حال کوتاهتر شدن است – در برخی صنایع سریعتر از سایرین. شیوههای میراث وضعیت موجود معمولاً کسبوکار شما را به جایگاهی نمیرسانند که یک موجودیت بادوام درازمدت باشد.
۷. از منابع همزمان بینش و دانش استفاده کنید
برای اینکه یک کسب و کار پیشرفته باشید، باید توانایی رشد مداوم، ایجاد ارزش و تطبیق سریع در صورت نیاز و برنامه ریزی را داشته باشید. برای دستیابی به این هدف، یک کسب و کار باید یک فرآیند برنامه ریزی دائمی روشنگر را دنبال کند، تا راه های جدید و بهبود یافته را برای ارضای نیازهای مشتری و تحریک رشد کسب و کار در حین سر و کار داشتن با فعالیت های روزانه کسب و کار و اجرای برنامه های بهبود مستمر به مرحله اجرا درآورد.
۸. اجتناب از ریسک به عنوان یک مزیت رقابتی
یک چیز مسلم است، در هر استراتژی که انتخاب می کنید درجاتی از ریسک وجود دارد. کاهش ریسک باید بخش عمده ای از طراحی مدل کسب و کار باشد. اختلالات ریسک می تواند از منابع مختلفی رخ دهد. این باید یک بررسی عمده و مداوم باشد.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | اسفند 15, 1401 | مشاوره
صاحبان مشاغل و رؤسای شرکت ها بار سنگینی را به دوش می کشند، مسئولیت اصلی برای موفقیت یا شکست یک شرکت. به همین دلیل است که بسیاری از رهبران اجرایی می گویند که می تواند در راس آن احساس تنهایی کند. اما چیزی که بسیاری از رهبران متوجه نمی شوند این است که مجبور نیستند جاده را به تنهایی طی کنند. اکثر مردم بدون داشتن یک برنامه محکم سفری طولانی را آغاز نمی کنند. آنها همچنین نباید تصمیمات تجاری مهم و گسترده ای را بدون دریافت مشاوره خوب از قبل اتخاذ کنند.
دقیقاً به همین دلیل است که بسیاری از مدیران عامل، رؤسای جمهور و رهبران شرکتهای باهوش از یک منبع قابل اعتماد، یک مشاور کسب و کار (یا هیئت مشاوره) مشاوره میگیرند. در حالی که این مشاوران هیچ صلاحیتی برای رای دادن در مورد موضوعات (مانند هیئت مدیره) ندارند و هیچ مسئولیت قانونی یا امانی ندارند، تخصص و تجربه آنها می تواند بینش ارزشمندی را در فرآیند تصمیم گیری به ارمغان بیاورد و به رهبران شرکت مشاوره درستی ارائه دهد. برای حل چالش های تجاری یا رسیدن به اهداف جدید.
چرا رهبران به مشاور نیاز دارند
اگر شرکتی را رهبری میکنید، از قبل میدانید که چالشهای زیادی را به همراه دارد. می تواند در اوج تنها باشد. در بسیاری از مواقع، هیچ همتای اجرایی در شرکت ندارید که بتوانید با آنها درباره ایده ها بحث کنید، برنامه ها را استراتژی کنید و تصمیمات مهم تجاری بگیرید. و با این حال، در سطح خود، بیش از هر زمان دیگری موضوعات تجاری برای بحث دارید.
داشتن همه پاسخ ها سخت است. شما سؤالات مهمی در مورد استراتژی کسب و کار، فرصت های بازار، چالش های عملیاتی، چشم انداز رقابتی، تصمیمات پرسنل و موارد دیگر دارید که در طول یک بیماری همه گیر جهانی حتی دشوارتر شده است. زمان شما محدود است اداره سازمان شما در حال حاضر یک شغل تمام وقت است و زمان کمی برای تحقیق سختگیرانه در مورد تصمیمات استراتژیک باقی مانده است، همان چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند.
بهترین رؤسای جمهور و مدیران عامل اغلب به کمک یک مشاور کسب و کار متکی هستند. این کارشناسان موضوعی می توانند به عنوان یک تابلوی صدا عمل کنند، شکاف های دانش را پر کنند، و توصیه های درستی در مورد حل چالش ها و دستیابی به اهداف تجاری فعلی ارائه دهند.
اگر با ایده یک مشاور کسب و کار آشنا نیستید، در اینجا ۱۰ نمونه از آنچه یک مشاور خوب می تواند ارائه دهد آورده شده است:
۱. بینش برای برنامه ریزی استراتژیک
کریستن مکآلیستر، رئیسجمهور، میگوید: چه سازمان شما با تنگناهای عملیاتی دست و پنجه نرم کند، چه به دنبال سرمایهگذاری از فرصتهای بازار باشد یا فقط به دنبال سودآوری بیشتر باشد، یک مشاور کسب و کار عاقل میتواند به شما کمک کند تا استراتژی خود را برنامهریزی کنید و در مورد جزئیات بیشمار فکر کنید. ، مدیران سریس. آنها همچنین می توانند به سازمان شما تخصص بیاورند تا به شما در جلوگیری از خطرات و مشکلات ناشی از مانور از طریق یک محور تجاری یا تغییرات در تولید و ساخت کمک کنند.
یک مشاور متخصص همچنین میتواند به شما در تعیین فرصتهای بازار، تصمیمگیری در مورد بهترین مسیر اقدام برای چالشهای فردی کمک کند و به ایجاد یک نقشه راه برای کمک به دستیابی به برنامههای رشد شما کمک کند.
۲. به اصلاح ایده محصول یا طرح کسب و کار کمک کنید
شاید شما موسس شرکت یا رئیس یک استارتاپ باشید. شما یک ایده، برنامه فروش یا استراتژی بازاریابی عالی دارید. فرصت فراوان است. اما چه کسی وجود دارد که ایده شما را تیز کند، شور و شوق شما را کاهش دهد یا مقداری از واقعیت را به ارمغان بیاورد؟ یک مشاور خوب می تواند این نقش را ایفا کند.
۳. بازخورد و توصیه های ارزشمند
تجربه صنعت خاص یک مشاور می تواند بینش اساسی را در زمانی که به دنبال رشد، ورود به بازارهای جدید، ایجاد برنامه های فروش و بازاریابی جدید و استعدادهای مناسب برای موفقیت هستید، ارائه دهد. اگر شرکت شما در طول همهگیری دچار مشکل شد، یک مشاور باهوش میتواند در مورد بهترین راهها برای پیشبرد بهبودی شما با کمترین خطرات مشاوره دهد.
۴. حقیقت بدون رنگ
مک آلیستر گفت: «مشاور یک مرد بله یا زن در لباس مبدل نیست. از آنجایی که یک مشاور زندگی خود را با کار برای شرکت تامین نمی کند، از مخالفت با رهبری، پرسیدن سوالات مهم، به چالش کشیدن مدل کسب و کار یا ایجاد سوراخ در استراتژی بازاریابی شما نمی ترسد. آنها بهترین منافع شرکت را در ذهن دارند. بنابراین، اولویت اصلی آنها ارائه پاسخ های صادقانه است، حتی اگر ممکن است آن چیزی نباشد که رهبر می خواهد بشنود. در نهایت، آنها می توانند به جلوگیری از گام های اشتباه دردناک و پرهزینه کمک کنند.»
۵. مهارت های مالی و دسترسی به سرمایه
جنبه های زیادی برای تامین مالی وجود دارد، از مدیریت جریان نقدینگی گرفته تا افزایش سرمایه تا تامین امنیت روابط بانکی. اگرچه یک مشاور از طرف شما درخواست سرمایه گذاری نمی کند، آنها اغلب می دانند که سرمایه گذاران به دنبال چه چیزی هستند و چگونه می توانند به بهترین شکل برای گفتگوهای موفق آماده شوند. آنها می دانند چگونه پول جمع کنند، چگونه با سرمایه گذاران و بانکداران صحبت کنند، یا منابع مالی را می دانند که ممکن است قبلاً به آنها فکر نکرده باشید.
۶. بینش رقابتی
اگر در صنعتی هستید یا وارد بازار جدیدی میشوید که با آن آشنایی ندارید، میتوانید یک مشاور کسب و کار که چشمانداز، روندها و رقابت را میشناسد، استخدام کنید. دانش صنعت خاص آنها میتواند بینش ضروری را هنگام رشد، به دست آوردن سهم بازار و حرکت در زمینهای ناآشنا به شما ارائه دهد. تجربه آنها همچنین می تواند به شما کمک کند تا یک برنامه فروش و بازاریابی قوی ایجاد کنید، ساختارهای قیمت گذاری را تعیین کنید و استعدادهای مناسب را برای موفقیت در اختیار بگیرید. آنها حتی چند نامزد قوی را می شناسند که به دنبال تغییر هستند.
شناخت رقبای خود یکی دیگر از جنبه های حیاتی برای هر کسب و کاری است. مشاوران می توانند به شما کمک کنند دید بهتری از بازار داشته باشید و نقاط کور احتمالی را روشن کنید.
۷. مشارکت های کلیدی
یک مشاور که به خوبی متصل است، در حال حاضر یک شبکه قوی دارد. اغلب، آنها میتوانند به ارائهدهندگان خدمات کلیدی، کارشناسان و مشتریان اصلی معرفی کنند. احتمالاً اگر تصمیم بگیرید که می خواهید یک سرمایه گذاری مشترک را سرگرم کنید یا کسب و کار را بفروشید، این تماس ها ممکن است مفید واقع شوند.
۸. اعتبار
اگر شرکت شما یک استارتآپ است، یک مشاور با تجربه در بازار شما میتواند اعتباری را به شما بدهد، که میتواند به شما در جذب سرمایه خارجی، مشارکتهای مشترک و مشتریان جدید کمک کند.
۹. بینش عملیاتی
مک آلیستر گفت: “اگر شرکت شما به سرعت رشد کرده است، پیگیری تمام قطعات متحرک از طراحی محصول، تولید، تضمین کیفیت، حذف ضایعات فرآیند واستخدام و حفظ افراد ممکن است سخت باشد.” “کسی که در گذشته عملیاتی را انجام داده است، می تواند در ایجاد یک برنامه محکم ارزشمند باشد.”
۱۰. مدیریت بحران
در زمان عرضه ناموفق محصول، فراخوانی یا خدماتی که جواب نداد، داشتن فردی که می داند چگونه با رسانه ها برخورد کند یا چگونه جلوی بزرگ شدن یک بحران را بگیرد، مفید است.
محیط اقتصادی فعلی باعث می شود شرکت ها در همه جا چشم انداز و نقشه راه استراتژیک خود را ارزیابی کنند. با این حال، وقتی یک شرکت را رهبری می کنید، همیشه چیزهایی را که نمی دانید نمی دانید. هر رهبر مهارت، تجربه یا اعتماد به نفسی ندارد که بتواند تصمیمات درست را در زمان مناسب اتخاذ کند.
با وجود تمام خوبی هایی که یک مشاور کسب و کار باهوش می تواند به همراه داشته باشد، واقعاً هیچ جنبه منفی وجود ندارد. آنها به شما کمک می کنند تصمیم بگیرید و از اشتباهات پرهزینه جلوگیری کنید. آنها بینش مورد نیاز شما را در زمانی که به آن نیاز دارید به ارمغان می آورند و هیچ تعهد بلندمدتی برای نگه داشتن مشاور شما برای همیشه وجود ندارد. میتوانید در طول فصلهای کلیدی یا نقاط انتقال، یک مشاور کسب و کار بیاورید، سپس از تیم داخلی خود برای اجرای استراتژی خود استفاده کنید.
با هر چالش تجاری که ممکن است با آن روبرو باشید، یک مشاور کسب و کار با تجربه ممکن است ثابت کند که یکی از ارزشمندترین منابع در تیم شما و یک مدافع ضروری برای موفقیت شما است.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | اسفند 13, 1401 | تحلیل استراتژیک کسب و کار
رئیس خود بودن، تلاش برای رسیدن به اهدافتان برای بسیاری از مردم، کارآفرینی هدف نهایی شغلی است. اما به همان اندازه که اداره کسب و کار خودتان عالی به نظر می رسد، بسیار دشوار است. همچنین کارآفرینان بیش از سایر افراد مضطرب هستند و استرس روزانه بیشتری را تجربه می کنند. به هر حال، وقتی شما مسئول نتیجه نهایی هستید، هر شکست شخصاً متوجه شما می شود.
چگونه یک کارآفرین شویم
۱.ایده های راه اندازی سودآور را شناسایی کنید
یک استارتاپ موفق با یک ایده شروع می شود. بدون کسب و کار نمی توانید کسب و کار بسازید. در اینجا چند تکنیک خلاقانه برای فکر کردن به یک محصول یا خدمات آورده شده است:
از دوستان خود بپرسید که چه چیزی آنها را ناامید می کند. چه چیزی یک محصول یا خدمات را سودآور می کند؟
راه حلی برای مشکل یا ناامیدی ارائه می دهد که مردم حاضرند برای رفع آن هزینه کنند. بنیانگذاران همیشه از ناامیدی های خود الهام می گیرند. در حین طوفان فکری، از دوستان خود بخواهید تا چیزهای روزمره را که آنها را آزار می دهد، پیگیری کنند. سپس لیست آنها را مرور کنید و به دنبال مشکلاتی باشید که ممکن است بتوانید آنها را حل کنید.
از دیگر استارت آپ های نوظهور الهام بگیرید
بررسی آنچه دیگران به ذهنشان خطور کردهاند میتواند راهی عالی برای تسریع روند فکر شما باشد. برای الهام گرفتن دیجیتال، به Product Hunt بروید ، مجموعهای که دائماً بهروزرسانی میشود از جدیدترین برنامهها، وبسایتها و بازیها. در همین حال، Kickstarter برای محصولات فیزیکی عالی است. همچنین تعداد زیادی سایت بررسی محصول وجود دارد که ممکن است خلاقیت شما را جرقه بزند. Uncrate ، Werd و Wirecutter را امتحان کنید .
روندهایی را برای اثبات آینده ایده خود شناسایی کنید
با تغییر جهان، مردم به محصولات متفاوتی نیاز دارند. به عنوان مثال، ظهور Uber، Lyft و سایر برنامههای اشتراکگذاری سواری، تقاضای یک برنامه شخص ثالث را ایجاد کرد که ارزانترین کرایهها را در آن لحظه به شما میگوید. شما می خواهید جلوتر از منحنی شوید. پیشبینیهای روند صنعت یا بازار خود را بخوانید یا نشریات پیشبینی روند جهانی مانند Trend Hunter و Springwise را بررسی کنید . سپس از خود بپرسید: “اگر این پیش بینی ها محقق شود، کدام ابزار لازم خواهد بود؟”
۲. یک دسته بندی در حال رشد را شناسایی و روی آن تمرکز کنید
استفن کی ، متخصص صدور مجوز و استراتژیست مالکیت معنوی ، انتخاب دستهای را توصیه میکند که شما را مجذوب خود میکند اما بیش از حد رقابتی نیست. او توضیح می دهد: “من از صنایعی که به شدت چالش برانگیز هستند، مانند صنعت اسباب بازی اجتناب می کنم. افراد زیادی در آن فضا ایجاد می کنند.” اگر روی دستهبندی محصولاتی تمرکز کنید که در حال رشد هستند و همچنین پذیرای نوآوریهای باز هستند، زمان آسانتری برای صدور مجوز ایدههای خود خواهید داشت. بعد از اینکه یک دسته را انتخاب کردید، Key می گوید باید همه محصولات آن دسته را مطالعه کنید.
- مزایای هر محصول چیست و چگونه متفاوت است؟
- استراتژی بسته بندی و بازاریابی آنها چیست؟
- داوران چه می گویند؟
- پیشرفت های بالقوه چیست؟
- هنگامی که محصولی را انتخاب کردید، سؤالاتی مانند زیر را در نظر بگیرید:
- برای بهبود آن چه می توان کرد؟
- آیا می توانم یک ویژگی جدید اضافه کنم؟
- در مورد مواد مختلف چطور؟
- آیا می توانم آن را شخصی سازی کنم؟
۳. یک تقاضای کم خدمت را پر کنید
اگر چرخ های کافی وجود نداشته باشد، نیازی به اختراع مجدد چرخ ندارید. بسیاری از افراد پس از مشاهده شکاف در بازار، کسب و کارهای موفقی را شروع می کنند. برای مثال، شاید متوجه شده باشید که کمبود برون سپاری فروش با کیفیت بالا وجود دارد. از آنجایی که تجربه توسعه فروش و مدیریت حساب در شرکتهای فروش در مراحل اولیه را دارید، ممکن است تصمیم بگیرید این خدمات را به استارتآپهای فناوری ارائه دهید.
۴. چیزی بهتر (یا ارزان تر) از آنچه در خارج وجود دارد بسازید
شما همیشه نیازی به توسعه چیزی کاملاً جدید ندارید. اگر بتوانید محصول موجود را با قیمت پایین تر، کیفیت بهتر یا در حالت ایده آل هر دو ارائه دهید، مشتریان زیادی خواهید داشت. بهتر از آن، به وضوح یک تقاضای موجود وجود دارد. در طول روز، فهرستی از هر چیزی که استفاده می کنید تهیه کنید. سپس فهرست را برای چیزی که می توانید بهبود بخشید مرور کنید.
پیشنهادات دیگر
- شبکه با کارآفرینان دیگر: از Meetup یا Eventbrite برای یافتن رویدادها در جامعه استارت آپی محلی استفاده کنید. نه تنها شبکه سازی با دیگر کارآفرینان به شما کمک می کند تا روابط ارزشمندی ایجاد کنید، بلکه ایده های زیادی نیز به شما می دهد.
- درخواست های پتنت تحقیقاتی: درخواست های ثبت اختراع معمولاً ۱۸ ماه پس از ثبت عمومی منتشر می شوند. اگرچه ما کپی مستقیم هیچ اختراعی را توصیه نمیکنیم، اما مرور این اسناد میتواند به شما احساس خوبی از اینکه یک فضای خاص به کجا میرود بدهد.
- یک جلسه طوفان فکری داشته باشید: اگر می خواهید خلاقیت خود را به جریان بیندازید، سه تا پنج نفر دیگر را که دارای تفکرات کارآفرینی هستند به یک جلسه طوفان فکری دعوت کنید. از همه بخواهید برای بحث در مورد یک دسته محصول خاص یا سؤالی آماده بیایند، مانند “نوع X مورد علاقه شما چیست و چرا؟” یا “آیا از چیزی برای انجام Y استفاده می کنید؟ چرا یا چرا نه؟” پاسخ ها ممکن است به ایده های عالی منجر شوند.
۵. ایده استارتاپ خود را با تحقیقات شخصیت خریدار تأیید کنید
شما یک ایده دارید. اما هنوز کار روزانه خود را رها نکنید. قبل از اینکه همه چیز را وارد کنید، باید بدانید که افراد دیگر واقعاً محصول شما را می خواهند. برای ارزیابی ایمن ماندگاری محصول خود در بازار، با درک شخصیت خریدار خود ، یعنی افرادی واقعی که قصد دارید به آنها بفروشید، شروع کنید. اگر محصول شما نیازی را برآورده نکند، صرف نظر از اینکه چقدر نوآورانه یا جالب باشد، علاقه ای به آنها نخواهند داشت. به همین دلیل است که شخصیت خریدار و تحقیقات بازار بسیار مهم است.
هنگامی که مشتری ایدهآل خود را شناسایی کردید، مصاحبه با افرادی که با این شرایط مطابقت دارند باید جزء مهمی از تحقیقات شما باشد. یک نسخه نمایشی فعال از محصول خود را به آنها نشان دهید، از آنها بپرسید که چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را دوست ندارند، چقدر برای آن هزینه می کنند، چند بار از آن استفاده می کنند و غیره.
اگر می خواهید قبل از ساختن هر چیزی علاقه بازار را آزمایش کنید، یک صفحه فرود بسازید که محصول یا خدمات شما را توصیف کند. از مردم بخواهید در ازای دسترسی زودهنگام، آدرس ایمیل خود را ارسال کنند. اشتراک، عضویت یا محصول رایگان؛ تخفیف، به روز رسانی محصول، یا پیشنهاد قانع کننده دیگر. سپس ویدیو را در جستجوی اجتماعی، پولی و غیره تبلیغ کنید و ببینید چه تعداد از بازدیدکنندگان به ثبت نام تبدیل می شوند.
۶. با حداقل محصول قابل دوام (MVP) شروع کنید
MVP ساده ترین و ابتدایی ترین نسخه ابزار یا سرویس ممکن است. این به اندازه کافی کاربردی است تا مشتریان اولیه را راضی کند و درک کند که چه چیزی باید بهبود یابد.
فرض کنید میخواهید اپلیکیشنی بسازید که دانشجویان را با معلمان مجازی مرتبط کند. شما ممکن است یک نسخه بدون استخوان ایجاد کنید، به صورت دستی از ۱۵۰ معلمی که آنلاین پیدا کرده اید دعوت کنید تا به آن بپیوندند و سپس پیوند برنامه را در صفحه فیس بوک دانشگاه محلی ارسال کنید. اگر تعداد مناسبی از ثبت نام دریافت کردید، این نشانه ای است که باید به جلو حرکت کنید. اگر به ندرت چیزی به دست می آورید، باید یا در مورد ایده تجدید نظر کنید یا تازه شروع کنید. شروع کوچک با یک MVP هزینه های شما را برای شروع پایین نگه می دارد، اما با ادامه اعتبارسنجی محصول، فضایی را برای رشد فراهم می کند.
۷. یک طرح کسب و کار ایجاد کنید
طرح کسب و کار یک سند رسمی است که جزئیات اهداف کسب و کار شما و مراحلی را که برای دستیابی به آنها انجام خواهید داد. این ممکن است شامل استراتژی بازاریابی، بودجه و پیش بینی ها و نقاط عطف مالی باشد. به عنوان یک کارآفرین، وظیفه شما تعیین ماموریت، چشم انداز و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت شرکت است. همانطور که شما این نوع برنامه ریزی استراتژیک را برای سرمایه گذاری خود انجام می دهید، طرح کسب و کار خروجی کار شما است و به رشد استارتاپ شما کمک می کند.
۸. بر اساس بازخورد به تکرار ادامه دهید
به خاطر داشته باشید که MVP شما احتمالا برای رقابتی ماندن در دسته بندی های بازاری که انتخاب می کنید کافی نخواهد بود، به خصوص اگر رویاهای بزرگی برای استارتاپ خود دارید. اکنون چرخه فرا می رسد، ایجاد علاقه و تقاضا (بازاریابی محصول)، تضمین مشتریان (فروش محصول)، سنجش رضایت، بهبود محصول بر اساس بازخورد… و تکرار. بهینهسازی تمام قسمتهای این چرخ فلایویل، درآمد مورد نیاز برای سرمایهگذاری در محصول را ایجاد میکند و سرمایهگذاری در محصول باعث ایجاد علاقه اضافی از موارد زیر میشود:
- مشتریان راضی در ایجاد ارجاعات دهان به دهان
- پیشنهادات رقابتی تر که مشتریان جدید را جذب می کند
۹. یک بنیانگذار پیدا کنید
خرد متعارف می گوید که هنگام شروع یک کسب و کار جدید باید به دنبال یک بنیانگذار باشید. سه مزیت اصلی برای داشتن یک بنیانگذار وجود دارد.
۱. دریافت بودجه آسان تر است. صرف نظر از اینکه چند بنیانگذار واقعاً در موفقیت یک شرکت نقش دارند یا نه، بسیاری از سرمایه گذاران سرمایه گذار معتقدند که این کار را انجام می دهد. آنها تمایلی به حمایت از بنیانگذاران انفرادی ندارند.
۲. از حمایت عاطفی برخوردار هستید. اداره یک شرکت یک تجربه استرس زا، هیجان انگیز و منحصر به فرد است. اگر به تنهایی سوار ترن هوایی احساسی هستید، در طول فراز و نشیب، کسی را نخواهید داشت که با او جشن بگیرید – یا از سقوط ها جان سالم به در ببرید. یکی از بنیانگذاران دقیقاً درک می کند که شما چه چیزی را تجربه می کنید و باعث می شود کمتر احساس تنهایی کنید.
۳. آنها می توانند مهارت ها، دانش و ارتباطات متفاوتی را ارائه دهند. شاید شما در فروش عالی باشید، در حالی که هم بنیانگذار شما فنی تر است. شما ارتباطات زیادی دارید، و آنها قبلاً یک تجارت راه اندازی کرده اند. انتخاب یکی از بنیانگذاران با رزومه رایگان راهی عالی برای افزایش شانس موفقیت شما است.
اما داشتن یک بنیانگذار اشکالاتی نیز دارد:
۱. ممکن است درگیری وجود داشته باشد. شما و شریک زندگی تان به ناچار اختلاف نظر خواهید داشت. کمی اختلاف نظر سالم سازنده است، اما اگر راه حلی نسبتاً سریع پیدا نکنید، زمان و انرژی ارزشمندی را هدر خواهید داد. به علاوه، ممکن است به روحیه تیم خود آسیب برسانید.
۲. شما باید سهام را تقسیم کنید. اگر شما تنها مالک شرکت خود هستید، با ۱۰۰٪ سهام شروع می کنید. همانطور که زمان می گذرد و افراد بیشتری را استخدام می کنید و یا بودجه دریافت می کنید، آن سهام را توزیع می کنید. اما احتمالاً بسته به اینکه چه کسی هستند، ۰.۰۰۵٪ تا ۳۵٪ را به یک نهاد اختصاص دهید. اگر یک موسس داشته باشید، به طور خودکار ۴۰ تا ۶۰ درصد از شرکت خود را در یک لحظه کنار می گذارید.
۳. پیدا کردن یکی می تواند دشوار باشد. پیدا کردن فردی با اخلاق کاری مشابه، عادات کاری و شخصیت مکمل می تواند واقعا سخت باشد. علاوه بر این، آنها باید به دیدگاه شما ایمان داشته باشند، مهارت های مناسب را در اختیار داشته باشند و در وهله اول تمایل داشته باشند که هم بنیانگذار شما باشند. این یک دستور بلند است. شایان ذکر است که نمونههای زیادی از استارتآپهای موفق با بنیانگذاران ناموفق وجود دارد که به دلیل اختلافات بین بنیانگذاران شکست خوردهاند. بر اساس موقعیت خود تصمیم بگیرید، نه توصیه های سنتی.
کجا یک بنیانگذار پیدا کنیم
اگر تصمیم دارید که یک بنیانگذار می خواهید، قدم بعدی پیدا کردن یکی از بنیانگذاران است. ابتدا به شبکه خود نگاه کنید. انتخاب فردی که از قبل میشناسید، یا او را که ارتباطات شما میتواند تضمین کند، بسیار کمتر از یک غریبه است. این مفهوم به طور معکوس نیز کار می کند: شما همچنین می توانید آنها را متقاعد کنید که اگر یک ارتباط درجه یک یا دوم هستند به شما بپیوندند.
کسب تجربه به عنوان یک کارآفرین
دو راه اصلی برای نزدیک شدن به کسب تجربه به عنوان یک کارآفرین وجود دارد: انجام کار خودتان یا استخدام برای آن.
کسب تجربه خودتان
با توسعه کسب و کار جدید خود می توانید تجربه کسب کنید. راه هایی که می توانید خودتان تجربه کسب کنید عبارتند از:
شبکه با دیگر متخصصان
شبکه های حرفه ای شما را در معرض افراد حرفه ای بیشتری قرار می دهد که می توانید از آنها بیاموزید یا حتی یک مربی مشتاق پیدا کنید. میتوانید به شبکههای حرفهای آنلاین مانند LinkedIn بپیوندید تا از رویدادهای شبکه مجازی یا حضوری برای ارتباط و ملاقات با کارآفرینان دیگر مطلع شوید.
انجام تحقیقات مستقل
انجام تحقیقات شخصی از منابع معتبر و کارآفرینان سابق به شما در درک بهتر مسئولیت های خود کمک می کند. نه تنها تحقیقات رفتاری مفید خواهد بود، بلکه یافتن منابعی برای سادهسازی عملیات کسب و کارتان به شما کمک میکند تا کسب و کارتان را با مقیاسبندی توسعه دهید.
دوره های کارآفرینی را بگذرانید
کاوش در مطالعات کارآفرینی از طریق یک موسسه کالج یا دوره صدور گواهینامه می تواند نسبت به منابع اینترنتی معمولی دانش عمیق تری در مورد ورود به صنعت ارائه دهد.
استخدام برای تجربه
اغلب اوقات، کارآفرینی که کسب و کاری را شروع می کند، برای کسب تجربه استخدام می کند تا آنها را در مسیر درست راهنمایی کند.
۱. با یک مربی کسب و کار کار کنید
یک گزینه پولی برای کسب تجربه، کار با یک مربی یا مشاور کسب و کار است. آنها می توانند راه حل های بسیار متفاوتی را به شرح زیر به شما ارائه دهند:
- مربی کسب و کار: این مربی یک کارآفرین را به سمت راه حل ها هدایت می کند. این بدان معنی است که کارآفرین در واقع شایستگی خود را بهبود می بخشد.
- مشاور کسب و کار: یک مشاور به عنوان یک پیمانکار مشکلات کارآفرین را حل می کند.
توسعه مهارت های انتقادی، وضوح مراحل مورد نیاز برای موفقیت و سایر دانش های خاص برای رشد به عنوان یک کارآفرین حیاتی است. با گذشت زمان، این مهارت ها را می توان از طریق ایجاد رابطه نزدیک با آنها در حین انجام کسب و کار به دست آورد.
۲. افراد با تجربه را به تیم خود اضافه کنید
از همان افرادی که به تیم خود می آورید بیاموزید. شما می توانید از استعدادهای با تجربه درس بگیرید و با گذشت زمان، شکاف های دانش خود را پر کنید. این می تواند شامل استخدام یک افسر مالی با سال ها تجربه برای نظارت بر مسائل مالی که با آنها ناآشنا هستید یا سایر اعضای مهم تیم برای کمک به عملیات کسب و کار شما باشد.
هنگام استخدام، یک کارآفرین باید به کاری که خودش انجام می دهد و کاری که باید به شخص دیگری اعتماد کند فکر کند. کسی را برای انجام کارهایی که در آن مهارت دارید استخدام نکنید، این پول را برای استعدادهای مورد نیاز برای پر کردن شکاف های موجود در استراتژی خود یا زمانی که مقیاس می کنید و به اعضای تیم بیشتری برای اجرای استراتژی نیاز دارید، پس انداز کنید.
شما دانش و ابزار لازم برای تبدیل شدن به یک کارآفرین را دارید، اما راه اندازی کسب و کار شما هزینه دارد. در زیر روشهای متعددی را برای تامین مالی کسبوکارتان از پایه مورد بحث قرار میدهیم. برای پول درآوردن باید پول خرج کنی. برای تامین مالی استارتاپ خود، گزینه های زیر را در نظر بگیرید:
۱.از خانواده و دوستان خود بخواهید در کسب و کار شما سرمایه گذاری کنند
بسیاری از کارآفرینان برای سرمایه گذاری اولیه به دوستان و خانواده خود تکیه می کنند. شما می توانید بودجه را با سهامی در استارتاپ خود مبادله کنید.
۲. درخواست کمک هزینه کسب و کار کوچک
دولتها برای کمک به کسب و کارهای کوچک از جمله وامهای کم بهره ، سرمایههای مخاطرهآمیز و کمکهای بلاعوض دارند.
۳. درخواست سرمایه خطرپذیر
شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر به دنبال شرکت های جوان و خصوصی هستند. بازدهی که آنها انتظار دارند بستگی به این دارد که استارتاپ شما چقدر بالغ است. اگر آنها درست قبل از اینکه شرکت شما سهامی عام شود یا خریداری شود سرمایه گذاری کنند، بازدهی ۳ برابری خوب است.
۴. وام بگیرید
شما نمی توانید در سال اول شرکت خود برای وام درخواست دهید، زیرا وام دهندگان تمایلی به انجام چنین سرمایه گذاری پرریسکی ندارند. با این حال، می توانید از برنامه وام خرد اداره مشاغل کوچک استفاده کنید.
جمع بندی
به کارآفرینی تبدیل شوید که باید باشید سفر به سمت کارآفرینی طولانی است، اما می تواند بسیار مفید باشد. در حالی که ممکن است یک شبه اتفاق نیفتد، اما می دانید برای تبدیل شدن به یک کارآفرین، کسب تجربه و تامین مالی یک کسب و کار چه چیزی لازم است.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | اسفند 2, 1401 | مدیریت
نقش کارآفرین در جامعه چیست؟ نقش کارآفرینی را چگونه تعریف کنیم ؟
واژه کارآفرینی به یک اصطلاح چتر برای طیف وسیعی از حرفهها تبدیل شده است که به طور سنتی جدا از یکدیگر انجام میشدهاند. در ابتدایی ترین تعریف خود، به فرآیندی اشاره دارد که شامل ریسک پذیری و ایجاد یک شرکت استارتاپ یا سرمایه گذاری تجاری جدید است. نقش کارآفرینی در جامعه ما بسیار مهم است. کارآفرینان نه تنها شغل ایجاد می کنند، بلکه ستون فقرات توسعه اقتصادی، ارتقای اجتماعی هستند و راه را برای نوآوری هموار می کنند.
نقش کارآفرین در جامعه این است که با ارائه راه حلی برای مشکلات جامعه، از شانس خود استفاده کند و نوآور باشد. وقتی صحبت از آناتومی یک کارآفرین می شود، آنها را می توان به دو نوع مختلف تقسیم کرد – بنیانگذار رویایی و مدیر عملی. بنیانگذار رویایی مسئول چشم انداز یا ایده ای است که استارتاپ آنها در آینده چگونه خواهد بود. آنها همچنین مسئول پیشبرد کسب و کار و اطمینان از اجرای روان آن هستند. از سوی دیگر، مدیر عملی، مسئول نظارت بر عملیات روزانه است تا اطمینان حاصل کند که شرکت آنها پول خود را از دست نمی دهد و به طور موثر کار می کند.
کارآفرینان نقش ها و مسئولیت های زیادی دارند ، اما در نهایت، آنها یک هدف اصلی دارند و آن سودآوری است تا بتوانند ایده یا استارتاپ خود را تا ابد ادامه دهند. کارآفرینان کسانی هستند که قادر به ایجاد و مدیریت کسب و کار خود در همه جنبه ها هستند. آنها باید همه چیز را از تولید ایده، فروش، بازاریابی و مدیریت مالی انجام دهند. با این حال، آنها همچنین نشان دهنده برند شرکت های خود هستند، در حالی که تصمیم می گیرند در مورد محصولات و خدمات ارائه شده به بازار.
در حال حاضر، بسیاری از کسب و کارهای کوچک بیشتر بهجای شرکتهای مستقر، استارتآپ هستند. این نتیجه افزایش فعالیتهای کارآفرینی در سراسر جهان است و افراد بیشتری علاقه مند به ایفای نقش کارآفرینی و راهاندازی کسب و کارهای جدید هستند. کسب سود از طریق فرصت های سرمایه گذاری به جای فرصت های شغلی.
کارآفرینان نقش ها و مسئولیت های متنوعی دارند که باید از آنها مراقبت کنند. هر چه یک کارآفرین زمان و انرژی بیشتری را صرف یک پروژه کند، شانس موفقیت آن بیشتر است. در اینجا نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی ، نقش سرمایه گذاری خطرپذیر در ارتقای کارآفرینی را مورد بحث قرار خواهیم داد و نقش کارآفرین را نسبت به کسب و کار خود تعریف خواهیم کرد.
۱. کسب و کار را ایجاد و مدیریت می کند
نقش یک کارآفرین چیست؟ بیایید نقش کارآفرین را تعریف کنیم. اگر نقش کارآفرین را توصیف کنیم، در راس آن مدیریت موثر کسب و کار اوست. نقش اصلی کارآفرینی ایجاد و مدیریت یک کسب و کار است. آنها مسئول مکان یابی و ارزیابی فرصت های بازار، طراحی یک طرح تجاری، تامین منابع مالی، تاسیس کسب و کار یا شرکت و نظارت بر عملیات آن هستند.
کارآفرین محصولات یا خدمات کسب و کار را می فروشد تا از زحمات خود پول دربیاورد. آنها همچنین در فرآیند تولید و همچنین بازاریابی محصولات خود مشارکت دارند. کارآفرین باید برای تبدیل شدن به یک رهبر در صنعت یا حوزه خود قدم بردارد. آنها از شکست نمی ترسند، اما به پشتکار اعتقاد دارند، زیرا می دانند که موفقیت اغلب پس از شکست های زیادی به دست می آید.
مسئولیتهای یک کارآفرین در یک شرکت نوپا یا کسب و کار کوچک شامل یافتن تناسب محصول با بازار، برنامهریزی برای آینده، ایجاد روابط با مشتریان، مدیریت امور مالی و اطمینان از اینکه همه چیز به خوبی پیش میرود. بنابراین نقش یک کارآفرین در کسب و کار، به ویژه در مراحل اولیه، از اهمیت بالایی برخوردار است.
کارآفرینی مسیر شغلی جالبی است که باید طی کرد، زیرا اغلب فقط ایجاد یک محصول یا خدماتی نیست که مردم به آن نیاز دارند – بلکه توانایی شناسایی فرصتها در بازار قبل از هر کس دیگری است.
برای اینکه یک کارآفرین باشید، باید اعتماد به نفس، اخلاق کاری قوی، جاه طلبی برای موفقیت و همچنین هوش تجاری برای تحقق آن داشته باشید. کارآفرینی به ترکیبی از مهارت ها نیاز دارد که شامل خلاقیت، انعطاف پذیری و توانایی حل مسئله است. با این حال، کارآفرینان باید در مدیریت امور مالی و توسعه محصولات یا خدمات جدید نیز خوب باشند.
یک کارآفرین موفق کسی است که بتواند بین کار خود و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کند. آنها می توانند تعادل کار و زندگی سالم را حفظ کنند و در عین حال بر روی چیزهایی که می خواهند به دست آورند تمرکز کنند. یک کارآفرین میتواند از هر یک از چهار مدل اصلی برای راهاندازی یک شرکت جدید پیروی کند: تولید، خردهفروشی، فرانشیز، یا صدور مجوز. اینگونه است که یک کارآفرین می تواند برای خود کسب و کاری ایجاد کند.
۲. استخدام و استخدام کارمندان
سالهاست که کارآفرینی یک موضوع داغ در بازار بوده است و با تغییر جهان با گذشت زمان، نقش یک کارآفرین نیز تغییر میکند. آنها دیگر فقط به دنبال پول درآوردن نیستند، آنها همچنین به دنبال ایجاد تغییر در جامعه هستند.
همانطور که شرکت ها رشد می کنند، باید بتوانند افراد بیشتری را مدیریت کنند و کارمندان بیشتری جذب کنند. آنها باید کسب و کار خود را متحول کنند و کارآمدتر شوند، جایی که نقش “HR” یک کارآفرین مطرح می شود. این بدان معنی است که او باید بتواند بفهمد چه چیزی یک کسب و کار را هدایت می کند و چگونه بر تعداد کارمندان آنها تأثیر می گذارد. تامین نیروی انسانی موثر برای کسب و کار
نقش یک کارآفرین همچنین اطمینان از عدم ارتباط نادرست بین مدیران یک شرکت و تیم منابع انسانی آن است. باید فرآیندهای ارتباطی روشنی وجود داشته باشد تا همه بدانند چه اتفاقی در حال وقوع است. به عنوان یک کارآفرین، باید بدانید که چگونه بهترین افراد را برای شرکت خود جذب و استخدام کنید. اینجاست که نقش مدیر منابع انسانی به عنوان یک کارآفرین مشخص می شود.
شما باید مهارت های ارتباطی و استعداد عالی در استخدام داشته باشید و همچنین باید بتوانید حجم زیادی از داده ها را مدیریت کنید و نتایج کارمندان را ردیابی کنید. به عنوان یک کارآفرین، باید در مورد نحوه انجام مصاحبه های موثر و ارزیابی مهارت های کارکنان آموزش دیده باشید. همچنین باید بر علاقه به فرهنگ شرکت و همچنین محیط آن تاکید کنید. مدیریت منابع انسانی یک نقش کلیدی برای هر کارآفرین در مراحل ابتدایی یک شرکت است . شما باید انواع مختلف نقش های کارآفرین را درک کنید و مطمئن شوید که کارکنان درگیر، با انگیزه و احساس قدردانی هستند.
یک کارآفرین باید بتواند هم روابط مدیریت و هم با کارکنان را اداره کند. او می تواند یک فرهنگ مبتنی بر عملکرد را تنظیم کند و مطمئن شود که کارکنان انگیزه های مناسبی دارند تا برای کار سخت خود پاداش بگیرند. برای مدیریت منابع انسانی به عنوان یک کارآفرین، فرد باید توانایی ایجاد اعتماد، ایجاد روابط و تشکیل یک تیم کارآمد را داشته باشد.
۳. استراتژی شرکت را برنامه ریزی کنید
نقش یک کارآفرین در یک شرکت چیست؟ پاسخ به این سوال بسته به نوع کسب و کار و استراتژی آن می تواند بسیار متفاوت باشد. “استراتژی کسب و کار” به فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی و اجرای فعالیت های تجاری یک سازمان به منظور دستیابی به اهداف آن در محیط صنعت یا بازار آن اشاره دارد.
نقش یک کارآفرین در ایجاد یک استراتژی تجاری موفق اغلب دست کم گرفته می شود، زیرا مردم فقط چیزی را می خواهند که فوراً برای آنها پول درآورد، اما چیزهای بسیار بیشتری از دانستن چگونگی کسب درآمد در کوتاه مدت در آن وجود دارد.
کارآفرینی یک اصطلاح گسترده است که تعاریف مختلفی را در بر می گیرد. با این حال، یک تعریف اصلی از کارآفرینی چیزی است که زمانی اتفاق میافتد که افراد برای تولید محصولات یا خدمات جدید ریسک میکنند، نه اینکه به چیزی که در حال حاضر وجود دارد بدون اینکه خطری را به خطر بیندازند، تکیه کنند. استراتژی شرکت به منظور حفظ مرتبط بودن در بازار اهمیت فزاینده ای پیدا می کند. مهم است که آنها هنر خود را به روز نگه دارند و در عین حال بر روی نقاط قوت خود نیز بازی کنند.
کارآفرینان سازندگان تغییر هستند و چشم انداز آنها استراتژی شرکت را هدایت می کند. اما کارآفرینان همچنین باید موانعی مانند سیاستهای شرکتی که برای رسیدن به هدفشان مناسب نیستند یا یافتن بودجه برای یک پروژه جدید کار کنند.
یک استراتژی خوب تضمین می کند که یک کارآفرین می تواند بودجه پیدا کند، موفقیت اولیه را تجربه کند، برای مشتریان و کارمندان ارزش ایجاد کند، یک مدل کسب و کار پایدار ایجاد کند و در طول زمان رشد کند. استراتژی کسب و کار موفق همه چیز در مورد انتخاب بازار مناسب و یافتن مشتریان مناسب است و نقش یک کارآفرین این است که به هر دو فکر کند.
کارآفرینان نقش اساسی در استراتژی کسب و کار موفق دارند. راه های زیادی برای اندیشیدن به موفقیت وجود دارد که از نظر چارچوب زمانی و نتایج متفاوت است. اما کسبوکارهای موفق آنهایی هستند که چشمانداز روشنی دارند و به آن وفادار میمانند در حالی که مشتریان خود را در طول زمان افزایش میدهند.
۴. اهداف شرکت را توسعه دهید
کارآفرینی یک شغل نیست، یک روش زندگی است. و برای بسیاری از مردم، این به معنای آن است که تجملات خود را در معرض خطر قرار دهند تا برای یک زندگی موفق سخت تلاش کنند. مسئولیت اصلی کارآفرین در قبال کسب و کار خود تعیین اهداف بلند مدت و کوتاه مدت است. اما گفتن هدف گذاری آسان تر از انجام آن است. ایجاد یک برنامه اقدام می تواند دشوار باشد و پیدا کردن برنامه مناسب می تواند حتی سخت تر باشد. چه چیزی شما را از همه کسانی که گیر کرده اند جدا می کند؟
برخی از افراد با ذهنیت کارآفرینی به دنیا می آیند در حالی که برخی دیگر به کمک نیاز دارند تا بفهمند چه می خواهند و چگونه به آن دست یابند. کوچ های کارآفرینی در بازار موجود هستند تا با ایجاد برنامه های عملیاتی و توسعه مهارت های هوش هیجانی به افراد کمک کنند تا اهداف خود را تعیین کرده و به آنها دست یابند .
نقش کارآفرین شامل آوردن چیزی جدید و تازه به جهان است که یک مشکل را حل می کند یا بر یک چالش غلبه می کند. هدف کارآفرین ایجاد شرکتی است که بتواند به رشد خود ادامه دهد و در نهایت خود را به عنوان یک رهبر صنعت معرفی کند. به عنوان یک کارآفرین، هدف شما ایجاد شرکتی است که دارای یک مدل تجاری پایدار و مقیاس پذیر باشد. یک کارآفرین موفق باید بر پتانسیل بازار، تنوع محصول یا خدمات و پتانسیل رشد خود تمرکز کند.
یکی از راه هایی که می توانید مطمئن شوید که شرکت شما با اهداف مقیاس پذیر ساخته شده است، صحبت با یک مربی است. او به شما کمک می کند تا دریابید که گام های بعدی شما برای ایجاد یک مدل کسب و کار پایدارتر چه باید باشد. همچنین میتوانید از نرمافزار برای نظارت بر اهداف خود و جایگاهی که در مقابل اهداف خود دارید استفاده کنید.
وقتی یک کارآفرین هدفی روشن و بلندپروازانه داشته باشد، میتواند به او کمک کند تا روی کاری که به بهترین شکل انجام میدهد تمرکز کند – خلاق بودن و ارائه ایدههای جدید. هنگامی که هدف نهایی مشخص نیست، شرکت می تواند تمرکز نداشته باشد که می تواند منجر به از دست دادن سود و کارمندان کلیدی شود.
۵. ریسک های حساب شده برای رسیدن به هدف
ایده ریسکهای حساب شده برای کارآفرینان جدید نیست، اما همچنان نقش مهمی در زندگی کارآفرینان دارد زیرا به رشد سریعتر از سایر افراد کمک میکند. کارآفرینان اهمیت ریسک های حساب شده را درک می کنند زیرا می دانند که شکست به این معنا نیست که هیچ امیدی برای کسب و کار آنها وجود ندارد.
همچنین برای شما مهم است که قبل از هر نوع ریسکی از هزینه های فرصت به عنوان بخشی از محاسبه ریسک و پاداش آگاه باشید. هزینه های فرصت اغلب در زمینه کسب و کار و سرمایه گذاری مورد بحث قرار می گیرد. با این حال، کارآفرینان در هنگام تصمیم گیری در مورد نحوه تخصیص زمان و منابع خود باید هزینه های فرصت را نیز در نظر بگیرند.
هزینههای فرصت با توجه به اینکه از انجام یک اقدام خاص چه چیزی به دست میآورید محاسبه میشود و اگر آن اقدام انجام نمیشد چقدر ضرر میکردید. وقتی کارآفرینان به کسب و کار خود به عنوان یک دارایی فکر می کنند، باید هزینه های فرصت هر تصمیمی را که می گیرند همراه با ریسک هر تصمیم در نظر بگیرند.
ریسکهای محاسبهشده شامل یک ایده روشن از اتفاقی است که اگر رویداد رخ ندهد. به عنوان مثال، اگر شما یک کسب و کار را اداره می کردید، می توانید بر اساس میزان عملکرد بازار در آن زمان، احتمال موفقیت یا عدم موفقیت کسب و کار خود را محاسبه کنید. اگر شانس موفقیت زیادی وجود دارد، پس میخواهید حرکت کنید و پول خود را وارد کنید. با این حال، اگرچه محاسبه ریسکها برای برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیری عالی است، ممکن است همیشه به نفع شما نباشد. به یاد داشته باشید، “بدون ریسک هیچ پاداشی وجود ندارد” و ریسک های حساب شده برای رشد، نقش مهمی برای کارآفرین است.
۶. یادگیری در مورد تجارت، صنعت و رقابت
برای موفقیت در کسب و کار، یکی از نقش های اصلی یک کارآفرین این است که در مورد صنعت خود بیاموزد تا بتواند به طور کلی در مورد کسب و کار دانش کسب کند. آنها باید از اتفاقاتی که در بازار می افتد آگاه باشند و قبل از اینکه همه چیز را با نام تجاری، بازاریابی و فروش انجام دهند، مشخص کنند که چه چیزی شرکت شما را متمایز می کند.
یک کارآفرین همچنین باید در مورد نحوه عملکرد صنعت خود به طور کلی بداند. آنها باید بدانند روندها و فرصت ها چیست تا بتوانند از رقبا جلوتر بمانند. علاوه بر این، برای یک کارآفرین مهم است که در مورد بازار و فرهنگ جایی که در آن فعالیت می کند، بیاموزد. این را می توان با شرکت در رویدادها، پیوستن به انجمن ها و گوش دادن به پادکست ها انجام داد. به عنوان یک کارآفرین، باید در مورد رقابتی که در آن حضور دارید نیز یاد بگیرید. به عنوان مثال، اگر رستورانی را در یک منطقه رقابتی مانند نیویورک یا لندن اداره می کنید، باید بدانید چه کسی صاحب رستوران در همان فضا است. USP آنها چیست
۷. بازاریابی و فروش را بیاموزید
نقش یک کارآفرین اغلب به اشتباه درک می شود. نقش اصلی یک کارآفرین تنها در مورد ایده کسب و کار آنها نیست، بلکه بازاریابی است که باید انجام شود تا آنها موفق شوند.
کارآفرین کسی است که خالق یک کسب و کار جدید است، عملیات و امور مالی آن را مدیریت میکند و تمام ریسکهای مرتبط با آن را به عهده میگیرد. کارآفرین کسب و کار را با یک ایده شروع می کند، ماموریتی برای ارائه خدمات یا محصولات ارزشمند به مشتریان، و اغلب اشتیاق زیادی برای محصول یا خدمات خود دارد. از آنجایی که کارآفرینان معمولاً در زمینه تخصص خود متخصص نیستند یا به یک صنعت خاص متعهد نیستند، باید در مورد فروش و بازاریابی بیاموزند تا سهم بازار را به دست آورند و در طول زمان رقابتی باقی بمانند.
با درک نحوه تفکر مصرفکنندگان، کارآفرینان میتوانند پیامهای قانعکنندهای ایجاد کنند که از طریق پلتفرمهای رسانههای اجتماعی و کمپینهای بازاریابی دهان به دهان مانند آتش پخش میشوند. شما به عنوان یک کارآفرین باید در فروش مهارت داشته باشید تا در کسب و کار درآمد کسب کنید. کارآفرینان به دانش تاکتیکهای فروش و بازاریابی نیاز دارند که بتواند به رشد سریعتر کسبوکارشان کمک کند. شما همچنین باید بتوانید نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنید تا بتوانید پیشرفت کنید و بهترین تلاش خود را انجام دهید.
در حالی که یک کارآفرین ممکن است سابقه ای در فروش یا بازاریابی نداشته باشد، باید این مهارت ها را بیاموزد تا در بازار رقابتی بماند. بازاریابی، شامل تبلیغات، برندسازی و بهینه سازی محتوا است. مرحله بعدی فروش است. وقتی نوبت به فروش می رسد، باید تیمی از افراد بسازید که فرآیند را از جستجو یا تماس سرد تا بسته شدن معاملات هدایت کنند.
۸. بودجه و مالی
برخی از مهم ترین نقش های یک کارآفرین شامل خرید تجهیزات، بازاریابی، توسعه یک طرح کسب و کار و ایجاد بودجه مالی است. بودجه مالی یک کارآفرین جایی است که او تصمیم میگیرد چه مقدار پول باید برای هزینههای مختلف مانند اجاره، حقوق و سایر هزینههای مرتبط با کسبوکار خود خرج کند.
گسترش کسب و کار شما می تواند یک کار دلهره آور باشد، به خصوص اگر تازه شروع کرده اید. برای رشد موفقیت آمیز کسب و کار خود و رسیدن به سطح بعدی، باید بفهمید که از نظر پول و منابع به چه چیزی نیاز دارید. به عنوان یک صاحب کسب و کار، باید پول خود را بودجه بندی کنید و بدانید که برای چه چیزی خرج می کنید. همچنین باید مطمئن شوید که میدانید پول به کجا میرود، بدون اینکه از اشخاص ثالثی کمک بگیرید که ممکن است اطلاعات نادرستی در مورد جریان نقدی شرکت و سرمایه در گردش مورد نیاز شرکت ارائه دهند.
انتهای مطلب/ منبع