توسط علیرضا روهنده | بهمن ۸, ۱۴۰۱ | مارکتینگ, مشاوره
مشاور کسب و کار تقریباً هرگز از کلمه “مشکل ” استفاده نمیکند. در عوض، آنها در مورد فرصتهایی برای افزایش ارزش، صحبت میکنند. علیرغم انتقاداتی که گاهی به مشاوران کسب و کار وارد میشود، آنها واقعاً میتوانند ارزشافزوده داشته باشند، اما شما باید بدانید که چه موقع و چرا از آنها استفاده کنید. طیف وسیعی از مسائل کسب و کار وجود دارد که مشاوران میتوانند برای آنها راهحل ارائه دهند و انواع مختلف مشاوران ایدههای متفاوتی را به میز ارائه میدهند.
مشاوران کسب و کار بهطورکلی میتوانند در پنج زمینه اصلی تجارت متوسط شما ایجاد ارزشافزوده کنند:
مدیریت و استراتژی: مشاوران واجد شرایط باید درک عمیقی از بازار خاص شما داشته باشند و بهترین شیوهها را از صنعت شما (یا حتی صنایع دیگر) به شرکت شما بیاورند. اگر به دنبال گسترش بازارهای خود ازلحاظ جغرافیایی هستید، سبد محصولات خود را گسترش دهید، شرکتهای واسطه خود را برای ارتقاء کارایی و مقرونبهصرفه سازماندهی مجدد کنید، تواناییهای کلی خود را افزایش دهید، سپس استخدام یک مشاور مدیریت/استراتژی باتجربه میتواند کاملاً منطقی باشد.
عملیات: آیا میخواهید کیفیت و کارایی فرایندهای تولید خود را ارتقا دهید؟ یک مشاور میتواند به شما در ایجاد و پیادهسازی روش جدیدی برای انجام این کار کمک کند. برخی از مشاوران در مهندسی مجدد فرایندهای کسب و کار تخصص دارند، به این معنی که آنها وارد میشوند و فرایندهای موجود شمارا ترسیم میکنند، فرصتهای کاهش تعداد مراحل در آن فرآیند را با حفظ کیفیت تجزیهوتحلیل میکنند و فرایندهای شمارا بهگونهای مهندسی میکنند که مراحل را کاهش دهد. مشاوران دیگر در سیستمهای کنترل کیفیت متخصص هستند و میتوانند به شما در ایجاد تغییراتی که نقص را کاهش میدهد، کمک کنند.
آی تی: تقاضاهای فناوری جدید هرروز بر سهام شرکتها تأثیر میگذارد. این مهم است که آیا شما نیاز به توسعه یک سیستم جدید دارید یا سیستمهای قدیمی خود را بهگونهای ادغام میکنید که باهم کار کنند، یک مشاور فناوری اطلاعات میتواند به شما کمک کند. مشاوران فناوری اطلاعات مانند IBM قابلیتهای شمارا افزایش داده و همچنین فناوری اطلاعات شمارا در برآوردن نیازهای پویای مشتریان داخلی و خارجی منعطف میکند.
منابع انسانی: آیا نیاز دارید رضایت کلی کارکنان خود را افزایش دهید، استعدادهای برتر را استخدام کنید و کارمندان برتر خود را حفظ کنید؟ مشاوران منابع انسانی مانند Hay Group در توسعه استراتژیهای جبران خسارت که با اهداف کلی کسبوکار شما هماهنگ است، آموزش میدهند. آنها میتوانند به شما در بهبود بازخورد و ارزیابی عملکرد مربوط به تیم کمک کنند.
بازاریابی: اینکه آیا شما نیاز به یک لوگوی جدید برای شرکت خود دارید یا نه یک موقعیت جدید در بازار برای یکی از برندهای شما یا یک استراتژی جدید در رسانههای اجتماعی برای تعامل با مشتریان خود، مشاوران بازاریابی میتوانند به شما کمک کنند. مشاورانی مانند گروه مشاوره بوستون میتوانند جرقهای خلاقانه به شما ارائه دهند وقتی ایدههای افراد شما تمامشده است، به شما این امکان را میدهد که ببینید شرکتهای دیگر برای جذب مشتری بیشتر چه کردهاند.
اکنونکه انواع اصلی مشاوران را میشناسید، چرا باید یک نفر را استخدام کنید؟ در اینجا پنج دلیل رایج آورده شده است:
تغییر را مدیریت کنید: مشاوران کسب و کار، متخصص در ایجاد تغییرات در سازمانها هستند، بنابراین اگر شرکت متوسط شما مملو از مشاجره داخلی در مورد تغییرات قریبالوقوع است، آوردن مشاور میتواند مشکل را از بین ببرد. مشاوران میدانند که آنها اغلب برای پوشش سیاسی به خدمت گرفته میشوند و مسئول تغییرات نامطلوب مانند کاهش تعداد سر و سایر اقدامات کاهش هزینه هستند.
آموزش و پیادهسازی بهترین شیوهها: مشاوران اغلب متخصصان برجستهای درزمینهٔ هایی هستند که در آنها کار میکنند. اگر میخواهید بهترین شیوهها را درزمینهٔ هایی مانند فناوری اطلاعات و مدیریت داشته باشید، مشاوران بهترین منبع در دسترس هستند. چرا سعی میکنیم بهترین روش را اختراع کنیم درصورتیکه مشاوران قبلاً برخی از آنها را با چندین مشتری پیادهسازی کردهاند؟
خلاقیت را تزریق کنید: مشاوران کسب و کار دیدگاه جدیدی در مورد تجارت شما دارند، بنابراین داشتن یک فرد خارجی و ارائه ایده میتواند بسیار مفید باشد. گاهی اوقات افراد داخلی شما بیشازحد به شرکت شما نزدیک هستند و چشماندازی برای بررسی تصویر بزرگتر در بازار شما ندارند، اما مشاوران میتوانند بینشهای ارزشمندی را به اشتراک بگذارند که تفکر خلاق داخلی شمارا تقویت میکند.
ارائه آموزش: میتوانید یک مشاور استخدام کنید تا تقریباً در مورد هر چیزی اطلاعات خود را به اشتراک بگذارد. مشاوران مربیان متولدشده هستند، بنابراین آنها یک انتخاب طبیعی برای انجام یک دوره آموزشی یا ارائه یکروزه برای شرکت شما تقریباً در هر زمینهای هستند. یک مشاور خوب نظریه و عمل را ترکیب میکند و این میتواند ارزش بالایی را برای ارزش بورس شما به ارمغان بیاورد.
بدیهی است که مشاوران میتوانند گران باشند و شما باید هزینهها و مزایا را با دقت بسنجید. فقط شما نیازهای خاص شرکت خود را میدانید، اما بهاحتمالزیاد یک مشاور میتواند این نیازها را با راهحلهای سودمند پاسخ بدهد.
انتهای مطلب/
توسط علیرضا روهنده | بهمن ۱, ۱۴۰۱ | مشاوره
از روزهای اولیه مشاوره مدیریت، شرکتهای مشاوره سعی کردهاند با انجام کارهای بیشتر برای مشتریان خود، خود را متمایز کنند. در برخی موارد، آنها حتی خود را طوری تعبیه کردهاند که گویی بخشی از تیم مشتری هستند. این همیشه چیز خوبی نیست. عادت “بخشی از تیم “، مک کینزی و بین را در معاملات داخلی و دیگر رسواییها در طول سالها در آب داغ قرار داده است. هرچند که در بیشتر موارد، دلیل موفقیت این شرکتها را توضیح میدهد.
مشاوره مجموعهای از انواع خدمات و عملکردها است که در یک بسته معتبر و گرانقیمت قرارگرفته است. سازمانهایی که با شرکتهایی مانند مک کینزی، بی سی جی و بین کار میکنند انتظار بسیاری از این روابط را دارند و سود بسیاری هم میبرند. هنگامیکه رابطه مشتری و مشاور در بهترین حالت خود عمل میکند، مشاور به مشتری خدماتی میدهد از قبیل:
۱_اطلاعات: دادهها و تجزیهوتحلیلهایی که جهان مشتری، صنعت و موقعیت بازار را دربرمی گیرد و آن را معنی میکند.
۲_تخصص: دیدگاه اپراتور مجرب در مورد یک مشکل و راههای مختلف حل آن.
۳_بینش: کاربرد دقیق و تحلیلی تخصص برای ارائه بینشهایی که به موفقیت شرکت کمک میکند.
۴_اجرا: نقشه راه انتخابها و اجرای تغییرات ایجادشده.
هنگامیکه مشتری و مشاور باهم کار میکنند، همانطور که در ابتدا تصور میشد، این چهار ارزش اطلاعات، تخصص، بینش و اجرا “بسته ” ای است که مشاوران ارائه میدهند و هر یک از این ارزشها به شکل بزرگ و کوچک مختل شده است.
در طی چند سال گذشته اطلاعات مربوط به مشتریان و رقبا بیش از هر زمان دیگری در دسترس است. تخصص تفکیکشده است. بینش تولیدشده است (و در برخی موارد کالایی شده است)؛ و اجرای دستورات در بسیاری از موارد، بهصورت داخلی انجامشده یا به کارگران آزاد برونسپاری شده است.
همانطور که سورن کاپلان در Inc اشارهکرده است، موارد زیادی در مورد نحوه عملکرد مشاوره مدیریت وجود دارد که میتواند آسیبپذیری را کاهش دهد:
- این بسیار وابسته به مقررات (محاسباتی) انسان است، کاری که رایانهها بیشتر و بیشتر انجام میدهند.
- انجام کارها بهصورت سنتی دردسر زیادی دارد (و بر اساس نتایج و زمان صرف شده استفاده از آن صرفه ندارد).
- ارزش تا حد زیادی محدود به زمان است، به این معنا که توصیهها اغلب بهسرعت قدیمی میشوند.
- ارزش تا حد زیادی ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی است (دانستن مواردی که سایر مشاوران یا شرکتها نمیدانند) که حفظ آن در عصر اینترنت دشوار و تا حدی غیرممکن است.
باوجود همه این موارد، BCG، Bain و McKinsey هنوز در حال رشد هستند. از سوی دیگر، وقتی به هر قسمت از زنجیره ارزش مشاوره با نگاهی انتقادی نگاه میکنیم، میتوانیم آسیبپذیریها را ببینیم. برخی از تهدیدهای صنعت مشاوره ناشی از انتقاد از شیوههای تجاری مشاوران بوده است. در چند سال گذشته، مک کینزی متهم به تضاد منافع، ارتباط با فساد و کار برای دولتهای سرکوبگر در سراسر جهان شده است.
در میان گزارش پژمرده وزارت دادگستری در مورد “عدم صراحت ” مک کینزی و “افشای ناکافی ” در برخورد با مشتریان، شرکت موافقت کرد ۱۵ میلیون دلار تسویهحساب بپردازد. در سال ۲۰۱۹، این انتقادات باعث شد تا شرکت بهصورت عمومی پاسخ دهد و به کارکنان قول داد که شفافیت را افزایش داده و در مورد نوع مشتریانی که با آنها کار میکند بیشتر فکر کند.
انتهای مطلب/
توسط علیرضا روهنده | دی ۱۰, ۱۴۰۱ | مشاوره
بسیاری از صاحبان کسب و کار به جای آوردن مشاور یا منابع جزئی، بیشتر به این دلیل که با نحوه کار این فرآیند آشنا نیستند، به سمت استخدام کارکنان داخلی تمایل دارند. بسیاری از شرکتها درک بهتری از نقش یک کارمند تمام وقت دارند تا یک مشاور که نامش مبهم است. با این حال، ارائه کمک های مشاوره ای استراتژیک می تواند یک راه مقرون به صرفه برای رشد کسب و کار شما باشد. با مشاور مناسب، شرکتها میتوانند در صورت نیاز، مجموعه مهارتهای گمشده را تا زمانی که به آن نیاز دارند، اضافه کنند. این یک مدل پر کردن شکاف است که می تواند مقدار زیادی ارزش اضافه کند.
اما دقیقاً چه زمانی باید به فکر جذب مشاور باشید؟
۱_ زمانی که یک کارمند چندین پست را پر می کند
اگر یک کارمند به تنهایی کار چندین نقش را انجام می دهد، مشاوری را برای انجام حداقل یکی از این نقش ها در نظر بگیرید. به این ترتیب، دقیقاً چه چیزی و به چه کسی نیاز دارید و فقط برای ساعاتی که به آنها نیاز دارید، دریافت میکنید و به جای اینکه یک کارمند تلاش کند چندین کار را ضعیف انجام دهد، فرد مناسبی دارید که کار را به خوبی انجام میدهد.
۲_ وقتی تیم شما فاقد تجربه و دانش لازم است
اگر هیچ فردی در تیم با سطح تجربه یا عمق دانش لازم برای یک نقش یا پروژه خاص وجود ندارد، وقت آن است که یک مشاور بیاورید. به عنوان مثال، اگر میخواهید ارزش شرکت خود را ارزیابی کنید و هیچکس در تیم شما قبلاً این کار را انجام نداده است، یک کارشناس ارزیابی برای این پروژه خاص را در نظر بگیرید.
برای مثال، اگر میخواهید استراتژی بازاریابی خود را تغییر دهید، یک مدیر ارشد مدیریت با تجربه میتواند مشاورهای را که نیاز دارید به شما ارائه دهد. ممکن است برای کمک به اجرای این استراتژی جدید، یک فرد بازاریابی سطح متوسط را به صورت تمام وقت استخدام کنید، اما اگر ۴۰ ساعت در هفته برای این شخص وقت ندارید، می توانید یک آژانس بازاریابی و یک مشاور CMO استخدام کنید. شما هر آنچه را که نیاز دارید در سطوحی که نیاز دارید دریافت خواهید کرد.
۳_ زمانی که توانایی پرداخت تمام وقت این موقعیت را ندارید
شرکت ها در هر اندازه به دنبال تخصص مالی و حسابداری سطح بالا هستند. در بیشتر موارد، استخدام یک مدیر مالی تمام وقت یا کنترل کننده منطقی نیست، و همچنین کار کافی برای انجام دادن یک نفر در سطح مدیر مالی یا کنترل کننده وجود ندارد.
مانند شرکتی که دقیقاً با این مشکل روبرو بود. آنها یک کارمند داشتند که به عنوان حسابدار، مدیر دفتر، کنترل کننده و مدیر منابع انسانی کار می کرد. بله! زمانی که این کارمند به طرز غم انگیزی درگذشت، شرکت با مشکلات بزرگی روبرو شد. هیچ کس نمی دانست که سهام چک آنها در کجا قرار دارد یا چگونه حقوق و دستمزد را پردازش کند، کتاب ها به هم ریخته بود، یک پنجم از کارکنان اطلاعات نادرستی در پرونده پرسنلی خود داشتند و بسیاری اظهار داشتند. آنها احساس نمی کردند که یک مدافع در منابع انسانی دارند. آنها به جای اینکه بخواهند فوراً همه این نقش ها را پر کنند، چه با فرد دیگری یا چند کارمند، سه مشاور که همه در این زمینه ها متخصص بودند، آوردند و کار را تقسیم کردند. صرفه جویی در زمان، پول و کلی استرس.
چگونه یک مشاور انتخاب کنیم
اگر کسب و کار خود را در یک یا چند مورد از موقعیت های بالا پیدا کردید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که یک مشاور برای پر کردن شکاف ها استخدام کنید. چه در حال استخدام یک مشاور فناوری اطلاعات، یک کارشناس منابع انسانی یا یک مدیر اجرایی C-suite باشید، میخواهید فرد مناسب برای کسب و کار خود را پیدا کنید. شما نه تنها باید بر تخصص خاصی که یک مشاور دارد تمرکز کنید، بلکه باید به دنبال فردی باشید که با فرهنگ سازمان شما همخوانی داشته باشد.
هنگامی که به دنبال مشاور مناسب هستید، مهم است که اهداف خود را از قبل مشخص کنید، و نه فقط در سه ماهه آینده، بلکه در چند سال آینده. به چه نوع حمایتی نیاز دارید؟ آیا شما فقط می خواهید افراد شایسته را حفظ کنید و به آنها نیاز دارید تا به شما کمک کنند، یا به فردی استراتژیک مانند مدیر مالی یا مدیر ارشد مالی نیاز دارید که با مشاوره آینده نگر به شما کمک کند؟
اگر تصمیم به استخدام یک مشاور دارید، با تحقیق در چند شرکت شروع کنید تا ببینید کدام یک مناسب است. مهم است که این تصمیم را جدی بگیرید تا مطمئن شوید که شرکت مناسب و در نتیجه مشاور مناسب را برای حمایت از شما استخدام می کنید. با پرسیدن چند سوال مهم، مانند پرس و جو در مورد نرخ نگهداری شرکت و نحوه توصیف فرهنگ خود، درک بهتری از آنچه که آنها برای آن مطرح می کنند به دست خواهید آورد. شما یک شرکت و مشاوری می خواهید که با یک ذهنیت یکسان به مشتریان خود نزدیک نشود. علاوه بر این، شرکتی که کارمزد ثابتی را ارائه میکند معمولاً راهحل بلندمدت خوبی نیست، زیرا ممکن است راهی برای کاهش حاشیهها برای به دست آوردن حاشیه پیدا کند. بیشتر، شما می خواهید راه حلی را بیابید که به طور خاص برای شما سفارشی شود و راه حلی که بتواند با رشد شما همراه با شما تکامل یابد.
انتهای مطلب/ منبع
توسط علیرضا روهنده | آبان ۱۷, ۱۴۰۱ | مدیریت
برای موفقیت در درازمدت، حفظ نیروی کار منظم برای یک کسب و کار حیاتی است. اگر افرادی در تیم خود نداشته باشید که دستورات شما را بی وقفه دنبال کنند، کسب و کار شما از عواقب آن متحمل خواهد شد. به همان اندازه که حیاتی است، نمی خواهید خیلی قوی جلو بروید. فقط با فریاد زدن بر سر کارمندان خود و انجام اقدامات سخت نمی توانید نظم و انضباط در محل کار را حفظ کنید. شما به سرعت احترام کارکنان خود را از دست خواهید داد و این هدف را کاملاً شکست خواهد داد. در اینجا ۸ راه برای حفظ نظم و انضباط در محل کار در سازمان و در عین حال حفظ احترام کارمندان آورده شده است:
۱_ هنر رهبری
شما رئیس کسب و کار هستید، بنابراین این مسئولیت شماست که مانند آن عمل کنید. بسیاری از مدیران در مورد رهبری کارکنان خود زحمت زیادی نمی کشند و به کارکنان خود اجازه می دهند خود را سازماندهی کنند. به گفته آنها رهبری دردسر زیادی دارد. اما چیزی که آنها متوجه نمی شوند این است که ارزش زحمت کشیدن را دارد و تنها گذاشتن خیلی مهم است. این بیشتر در صنعت فروش رایج است.
این در مورد استفاده از قدرت شما برای فریاد زدن بر سر مردم با دستور نیست. این در مورد کمک به کارکنان خود است تا با صبر و حوصله به پتانسیل کامل خود برسند. شما باید همان کسی باشید که کارمندان شما زمانی که نیاز به راهنمایی دارند به سراغش می آیند. رهبر کسی است که راه را می شناسد، راه را می رود و راه را نشان می دهد.
۲_ از شر تمام عوامل حواس پرتی خلاص شوید
نظم و انضباط فقط این نیست که افراد روی شغل خود تمرکز نکنند، بلکه به این معناست که آنها بیشتر روی محیط اطراف خود تمرکز کنند. سعی کنید همه چیز را از دفتر خود حذف کنید، که ممکن است به عنوان یک حواس پرتی غیر ضروری برای کارمندان شما عمل کند. نحوه چیدمان فضای اداری خود را تجزیه و تحلیل کنید. حتی ممکن است مربوط به فناوری مورد استفاده آنها باشد. فقط در موارد شدید، حتی ممکن است ایده خوبی باشد که تمام وب سایت های رسانه های اجتماعی را مسدود کنید.
۳_ محل کار باید مکانی شاد باشد
اطمینان حاصل کنید که دفتر شما مکان مطلوبی برای کار کارکنان شما است. دفتر نباید جایی باشد که مردم از آمدن هر روز صبح به آن متنفر باشند. کارمندان باید منتظر هر روز در دفتر باشند. اگر آنها با این احساس قدم بردارند که می توانند هر جای دیگری باشند و خوشحال باشند، در نهایت این کار را خواهند کرد. شما فقط باید کمی امکانات بیشتر، چند جاذبه اضافه کنید و تاثیر زیادی خواهد داشت. این یک تغییر بسیار کوچک است، اما باعث می شود محیط کار هیجان انگیز باشد و کارمندان شما بیشتر به شما احترام بگذارند.
۴_ به شکاف نسلی توجه کنید
اگر در نیروی کار خود افراد جوانی دارید، برخورد با آنها به همان شیوه ای که با بزرگترها دارید، راه درستی نیست. شما باید به شکاف نسلی توجه داشته باشید و به روشی پیش بروید که آنها بهترین پاسخ را خواهند داد. قبل از اینکه رویکردی را برای یک کارمند خاص تنظیم کنید، جنبه هایی مانند سن و شخصیت را در نظر بگیرید. برخی از کارکنان به تشویق خفیف و رویکرد ملایم واکنش بهتری نشان می دهند. و برخی نیاز به رویکرد محکمتری دارند تا رفتاری که شما مناسب میدانید انجام دهند. این کارآمد نیست که با هر کارمندی با یک رویکرد ثابت پیش بروید.
۵_ مجموعه ای از دستورالعمل ها را ارائه دهید
اطمینان حاصل کنید که کارمند شما می داند که از آنها چه انتظاری می رود و تعهد خود را برای اجرای قوانین درک می کند. اگر برای آنها روشن نیست که قوانین چیست، نمی توانید انتظار داشته باشید که آنها را رعایت کنند. شما باید با مهم ترین قوانینی که می خواهید در محل کار خود رعایت کنید، همراه باشید. آن را به جای صد قانون به چند قانون واضح محدود کنید که هیچ کس حتی به خود زحمت خواندن آنها را نمی دهد. فهرست قوانین باید به معنای واقعی کلمه در پوستر دیواری قرار گیرد که میتوانید در قسمت ناهار آویزان کنید.
۶_ اقدامات اصلاحی انجام دهید
اگر قوانینی وجود داشته باشد، باید عواقبی برای افرادی که از آنها اطاعت نمی کنند وجود داشته باشد. اگر وقتی قواعد را زیر پا می گذارند برای مردم اتفاقی نیفتد، اگر هدف را شکست می داد. اضافه کردن قانون سه ضربه در محل ایده خوبی خواهد بود. بنابراین، به یک کارمند قبل از اینکه به دلیل نقض قوانین تنبیه شود، تعداد زیادی اخطار داده می شود. این همچنین زمینه عادلانه ای را برای رها کردن کارمندی که بی انضباط است فراهم می کند. این نوع رویه اطمینان حاصل می کند که مردم آنچه را که انتظار می رود به عنوان رفتار مناسب در محل کار درک کنند. مردم قبل از ایجاد اختلال در حرکت محل کار، دو بار فکر می کنند و عواقب آن را می دانند.
۷_ به کارمندان خود فضای کافی برای کار بدهید
کارمند شما به خوبی می داند که شما رئیس هستید، لازم نیست تمام روز را روی سر آنها بنشینید. وقتی افراد تحت فشار یا مشاهده مداوم هستند، احتمال کمتری دارد که بهترین عملکرد خود را داشته باشند. بنابراین، بسیار مهم است که فضایی را برای کارمندان خود فراهم کنید تا کارآمدی کار کنند. افراد متفاوت هستند، آنها از رویکردهای متفاوتی برای انجام یک کار خاص استفاده می کنند. شما باید به کارکنان خود زمان و مکان بدهید تا وظایف خود را به بهترین نحو انجام دهند. برای اینکه آنها بهترین عملکرد خود را داشته باشند، به استقلال خود نیاز دارند.
۸_ به طور منظم با کارکنان خود در ارتباط باشید
شما نمی توانید با درهای بسته نظم و انضباط را در دفتر خود برقرار کنید. کارمندان باید احساس راحتی کنند که هر زمان که شکایت خود را با شما در میان بگذارند. ارتباطات روح هر سازمانی است. اساساً مهمترین جنبه هر کسب و کاری است. ارتباط را بیش از هر چیز دیگری در اولویت قرار دهید. اطمینان حاصل کنید که همه می دانند که شما بیش از حد مایل به گوش دادن به هر چیزی هستید که او می گوید. ارتباط یک خیابان دو طرفه است، کارمندان شما باید بدانند که شما فردی روشنفکر هستید.
انتهای مطلب/
توسط علیرضا روهنده | مهر ۱۶, ۱۴۰۱ | تحلیل استراتژیک کسب و کار, مدیریت
آلبرت انیشتین زمانی گفت: «سیاست از فیزیک دشوارتر است». همین امر را می توان در مورد عملکرد مدیریت نیز گفت.
مدیریت دیگران ممکن است پیچیده نباشد، اما مطمئناً آسان نیست. آنچه اغلب به نظر می رسد اصول ساده و سرراست است، می تواند به طرز فریبنده ای برای اجرای آن دشوار باشد.
با شناخت خود شروع می شود، چه چیزی واقعاً به شما انگیزه می دهد: نقاط قوت و نقاط کور شما. درک واقعی خود می تواند یک فرآیند دشوار و روشنگر باشد. هر چه درک شما از خود دقیق تر و دقیق تر باشد، شانس بیشتری برای قرار دادن خود در محیط ها و موقعیت هایی که با نقاط قوت شما سازگار است، بیشتر می شود.
با مسلح شدن به این بینش درونی، می توانید فرهنگ سازمانی و چگونگی بقا و شکوفایی در فرهنگ های مختلف را درک کنید. مثلاً هنجارها چیست؟ چه چیزی قابل قبول است؟ چه چیزی مورد انتظار است؟ چه چیزی تابو است؟ از طریق مشاهده و ارتباط هدفمند می توانید این دانش مهم را جمع آوری کنید. سپس مکث کنید تا ببینید آیا بین انگیزه ها، نقاط قوت و اهداف شما و فرهنگی که شما بخشی از آن هستید مطابقت دارد یا خیر. اگر تطابقی وجود نداشته باشد، میتواند به معنای موانع بیشتری در تلاش شما برای یک تجربه پربار باشد.
در مرحله بعد، میتوانید به درک بهترین رویکرد برای به دست آوردن نتایج بپردازید. در حالی که این در سازمان متفاوت است و اغلب بر حسب بخش در سازمان متفاوت است، روشهای مختلفی برای به حداکثر رساندن توانایی شما برای موفقیت در کار وجود دارد. این یادگیری نحوه تأثیرگذاری بر دیگران در این محیط است، چگونه تیم خود را مدیریت کنید، چگونه رئیس خود را مدیریت کنید و چگونه با همسالان خود کار کنید. این در مورد نفوذ و متقاعد کردن است. همچنین در مورد ترسیم نقاط قوت و ضعف خود با اطرافیان و درک اینکه چگونه اعمال شما بر توانایی شما برای انجام کارها تأثیر می گذارد.
این شما را به مدیریت خود برای مدیریت حرفه خود بازمی گرداند. چقدر در درک و مدیریت دیگران مهارت دارید؟ چه نقاط قوتی را باید بازی کنید؟ برای رسیدن به سطح بعدی در حرفه خود ، یا شاید برای یک حرفه جدید چه کاری باید انجام دهید؟ این یک چرخه تکراری، جالب و مهم است که به طور مداوم نحوه عملکرد خود را در این ابعاد مختلف ارزیابی کنید.
همانطور که یک دایره “پایانی” ندارد، روند مدیریت خود و دیگران نیز ندارد. و این چیزی است که آن را جالب می کند.
انتهای مطلب/