یک فروشگاه کوچک کتاب فروشی، از روی بدشانسی در میان دو کتاب فروشی بزرگ که رقیبش بودند قرار گرفته بود. روزی صاحب این فروشگاه به سر کار رفت و متوجه شد که رقیب سمت راست او تابلوی بزرگی آویزان کرده و نوشته است: ” فروش عظیم جشن سالگرد! ۵۰ درصد تخفیف! ” این تابلو حتی از کل فروشگاهش عریض تر بود. و این پایان کار نیز نبود چراکه رقیب سمت چپ تابلویی بزرگتر نصب کرده که نوشته بود: ” حراج بزرگ، بزرگ! ۶۰ درصد تخفیف!” و این تابلو باز هم فروشگاهش را کوچکتر نشان می داد. صاحب این فروشگاه چه کاری می توانست انجام بدهد؟
مشخص است! خود را به نیروی بودجه های عظیم وابسته نکرده و با استفاده از بازاریابی پارتیزانی دست به تخیلی ابتکاری می زند و بلافاصله تابلوی خود را خلق و آن را نصب می کند. روی تابلو نوشته شده بود:
” در ورودی اصلی “