by علیرضا روهنده | تیر 18, 1397 | برند
ارزش ویژه برند به “مجموعهای از تداعیات و رفتار در بخشی از مشتریان برند، اعضای کانال توزیع و شرکت مادر که به برند اجازه میدهد حجم یا حاشیه سود بیشتری به دست آورد” تعریف می شود؛ البته نسبت به زمانی که بدون نام برند میتوانست به دست آورد.” این تعریف تا حدودی علت اضافه شدن برندها به ترازنامهی شرکتها را توضیح میدهد و بهعنوان دلیل اصلی شرکتها را توضیح میدهد و بهعنوان دلیل اصلی شرکتها در تملکهای انجامگرفته در سالهای آخر دهه 1980 بیانشده است. برای مثال، رنک هوویس مک دالگا در میان نخستین شرکتهای بریتانیایی بود که برندهای خود را در سالهای آخر دهه 1980 وارد ترازنامه کردند. در سال 1988 نستله شش برابر ارزش دفتری برند خریداریشده رونتری را برای دست یافتن به برندهایی مانند کیت کت، کوآلیتی استریت، اسمارتیز، رولو و یورکی پرداخت.
در تملکها، شرکت خریدار باید میان آنچه خریده و قیمتی که پرداخته تطابق بینظیری ایجاد کند. گاهی اوقات وقتی شرکتهای بزرگ به فروش میرسند مبالغ سرقفلی هنگفتی پرداخت میشود؛ مانند زمانی که نستله، رونتری را خرید. هنگامیکه یک برند بهطور مجزا خریده میشود ارزش این دارایی نیز باید آشکار گردد. بهعبارتدیگر، تنها مبادلات دربرگیرنده برندهای بیرونی، برای ثبت در ترازنامه شرکت استفاده میشدند.
به گزارش هورموند، رویکرد با گرایش مالی در سنجش و اندازهگیری ارزش ویژه برند در ادغامهای فرضی بر مدل تراز فرکوهر و راو مبتنی هستند. این مدل، برحسب یک سری ویژگیهای گوناگون تطابقی میان شرکت خریدار و شکت خریداریشده را پیشنهاد میکند. این مدل بر رویکردی چند خصیصهای برای ارزشیابی طرفهای خرید مبتنی است. این رویکرد عناصر ارزش ویژه برند را بهصورت ضمنی و برحسب کل فروش سالیانه، متوسط بازده حقوق صاحبان سهام، متوسط بدهیها، جمع داراییها، نسبت ارزش دفتری /بازار و مالکیت سهام داخلی برآورده میکند. این رویکرد، هر برند را برای فروش را برحسب حقوق صاحبان سهام در برابر ارزش دفتری /بازار، بازده حقوق صاحبان سهام در برابر حق مالکیت داخلی ارزشیابی میکند.
ارزش ویژه برند باید در سه سطح داراییهای برند، قدرت برند و ارزش برند بررسی شود که دربرگیرنده چهارعنصر اصلی آگاهی به نام برند، وفاداری به برند، کیفیت درک شده و تداعیات ذهنی برند میباشد. ازاینرو ارزش ویژه برند معیار مناسبی برای ارزشیابی اثر بلندمدت تصمیمهای مارکتینگ است. بهطورکلی، مفهوم ارزش ویژه برند و آنچه درون و بیرون آن جای میگیرد، به مدیران کمک میکند تا چگونگی و جایی که برندها ارزشافزوده ایجاد میکنند را درک نمایند. ارزش ویژه برند یک دارایی برند است که بهمرورزمان ساخته میشود. برای پیگیری ارزش ویژه برند کاپفرر پیشنهاد میکند که مدیران باید بهطور منظم قدرت برند را بسنجند و دلیل بالا یا پایین رفتن این قدرت را تشخیص دهند و در بالا بردن سطح دارایی برند تلاش کنند، برای مثال: از طریق تبلیغات و سایر ارتباطات مارکتینگ.
انتهای مطلب/
by علیرضا روهنده | فروردین 3, 1397 | بازاریابی, برند, مارکتینگ
خدمات مشتری، رویکردی است که در عرصه تجارت بهکاررفته و نشان میدهد که ایده مشتری مداری بهسادگی اشتباه قلمداد شده و بد تعبیر میشود. یک برند با فراهم نمودن خدمات عالی برای همه مشتریان، هزینه فرصت زیادی را متحمل خواهد شد. وقتی شما سعی میکنید رفتار خوبی با همه مشتریان، داشته باشید، ریسک کرده و ممکن است مشتریان وفادارتان را از دست بدهید. بهعلاوه بدون اینکه نظر شخصی خود را دخیل نماییم باید بگوییم که گاهی برند الهامبخش احترام به افراد نیست.
برای مثال میتوانیم بگوییم: من دوست ندارم این محصول را بخرم. سؤال این است چه طور رابطه با مشتری، نتایج عالی به همراه خواهد داشت؟ تبلیغات صنعت باب گارفیلد و داگ لوی نشان میدهد: تجارتی که با هزینه کردن دیدگاه اصلی خود در مقابل مشتریانش خود را کوچک میسازد و شأن خود را از دست میدهد. احترامی نشان نمیدهد و احترامی نمیبیند. در مقابل مدیران برندهای بزرگ وجود دارند که تنها بر روی مشتریان اصلی و وفادار خود تمرکز میکنند. آنها اساساً تمرکز خود را بر روی این زمینه معطوف کرده و مشتریان ایده آلشان را دنبال مینمایند.
برای مثال، بدون توجه به فروش، لولولمون افرادی که به دنبال تخفیف هستند را از مغازههایش دور نگاه میدارد. تریدر جوز هیچ کوپن یا کارت خریدی را ارائه نمیدهد، بنابراین افراد با سرعت بیشتری از صف پرداخت وجه خارج میشوند. ازنظر برندهای بزرگ و معتبر، همیشه حق با مشتری نیست. تنها حق با مشتریان معتبر و وفادار است. مدیر شرکت وول فودز بدین نتیجه رسید که مشتریان باقیمانده مشتریان خاص برند بودند، زیرا تجربهخوبی از برند داشته و از مغازههایشان خرید میکردند.
آنها به ارزش شرکت واقف بوده و آن را تحسین میکردند. راب اظهار داشت: این مسئله بسیار مثبت است. او شرح داد که شرکت بهخوبی این مسئله را درک کرده و میداند که باید تمرکزش را تنها بر روی این دسته از مشتریان معطوف نماید؛ بنابراین، او اظهار داشت: ما باید بهجای دنبال کردن سایر مشتریان به مشتریان وفادار خود توجه نماییم. در غیر این صورت هر شب نیمی از مشتریانمان را از دست خواهیم داد. گاهی ممکن است این امر بهآرامی و در درازمدت صورت گیرد. اکنون میتوان اطمینان حاصل کرد که ما بهطور مطلوب و متفکرانه عمل مینماییم.
در مثال صنایع غذایی وول فودز، بهسادگی میتوان مشاهده کرد که هدفگذاری تنها یک روش برای کسب بازده و سود نیست. هدفگذاری روشی است که موجب تقویت ارزش ویژه برند، شناسایی امکانات استراتژیک و تعیین تمرکز عملیاتی میشود. هدفگذاری میتواند محرک نخست حاشیههای سود باشد.
تحقیق انجامشده در سال 2011 بیانگر آن است که حتی اگر 50% از مدیران مارکتینگ هدفگذاری خوبی را در استراتژی فعلی خود انجام داده باشند، بیش از 75% از آنها باور ندارند که بتوانند آنها را بهخوبی به اجرا بگذارند. نویسندگان این تحقیق میگویند: ساخت یک برند هرگز به این اندازه چالشبرانگیز نبوده است. گسترش و تکهتکه شدن کانالها، روابط با مشتری را به هدف در حال حرکت تبدیل کردهاند. این مورد حاکی از آن است که این موضوع مهم میباشد؛ زیرا شما باید روابط با مشتریان را مشخص نمایید و تعیین کنید که میخواهید با کدام دسته از مشتریان ارتباط برقرار کنید.
پیتر فادر، پروفسور وارتون و نویسنده کتاب مشتری مداری: تمرکز بر مشتریان مناسب برای کسب مزیت استراتژیک، بیان میکند که این امر بین برندهایی همچون نوردستروم که خدمات برتر خود را به همه افراد ارائه میکنند و برندهایی که مشتری مداری را بهعنوان یک عمل هدفدار انتخاب میکنند، تمایز ایجاد میکند. طبق گفته فادر، مشتری مداری بیان میکند که ما باید به دنبال مشتریان خاص خود باشیم. آنها را بیابیم و بهترین خدمات و محصولاتمان را در اختیارشان قرار دهیم و در مورد سایر مشتریان خرسند باشیم که توانستهایم تعاملی هرچند کوچک با آنها داشته باشیم. ما قصد داریم استراتژی خودمان را اتخاذ نماییم نه همه مشتریان را. در برآورد فادر، اگر غیرازاین باشد، شرکت هزینه فرصت سنگینی را متحمل خواهد شد.
انتهای مطلب/